جاده ابریشم


جادة ابریشم (یا راه ابریشم ) ، راهی کاروان رو که از دوران باستان تا حدود قرن هشتم / چهاردهم ، در دو قارة آسیا و اروپا(اوراسیا)، از چین تا مدیترانه ، مورد بهره برداری تجارتی ، زیارتی و سیاحتی بوده است .

نام جادة ابریشم را اولین بار فردیناند فون ریشتهوفن (1833ـ1905)، جغرافیدان آلمانی ، در میانة قرن نوزدهم به کار برد (فرانک و براونستون ، ص 12، 333؛ درژ و بوهرر ، ص 6). ظاهراً سبب این نامگذاری ، تجارت ابریشم به عنوان معروف ترین ، سبک ترین و گرانبهاترین کالایی بوده که طی دهها قرن از طریق این جاده از چین به غرب می رفته است (فرانک و براونستون ، ص 13؛ باستانی پاریزی ، ص 199ـ200). مسیر اصلی این راه بین ْ30 و ْ40 عرض شمالی و ْ10 تا ْ110 طول شرقی امتداد داشته است . راههای فرعی دیگری نیز از هند و جنوب ایران به آن می پیوسته که به دلیل اهمیت نوع کالاهایی که در آنها حمل می شده ، نامهای دیگری ، مثل «راه ادویه »، به آنها داده شده است . این راهها نیز تا ْ20 عرض شمالی امتداد می یافتند ( رجوع کنید به نقشة > مسلمانان در جهان < ). طول تقریبی این راه را هشت هزار کیلومتر نوشته اند (فرانک و براونستون ، ص 14). به نوشتة بطلمیوس (ح 90 تا 168 میلادی ) فاصلة بین شهر مَنبِج (هیراپولیس ) در شمال سوریه تا برج سنگی ( رجوع کنید بهادامة مقاله ) 280 ، 26 اِستادیا و از آنجا تا چانگ ـ آن /

چانگان (سرا) ، پایتخت قدیم چین ، 200 ، 36 اِستادیا و جمعاً در حدود یازده هزار کیلومتر بوده است (1407، ص 11؛ همو، 1885، ص 12ـ13؛ نیز رجوع کنید به بولنوا ، ص 62). این شاهراه از کشور چین شروع می شد، از فلات ایران می گذشت و پس از گذر از بین النهرین و شامات ، به انطاکیه در کنار دریای مغرب (مدیترانه ) می پیوست (پیرنیا و افسر، ص 85؛ بولنوا، ص 50 ـ51، نقشه ).

نخستین شهر در ابتدای این جاده در مشرق ، شهر چانگ ـ آن ، نزدیک به شهر کنونی شیان ، بود. معبد بودا در صومعة غاز وحشی متعلق به سال 652 و همچنین گور امپراتور معروف چین ، شی هوانگ تی ، در این شهر است . گنجینة معروف زیرخاکی مجسمه های گلی سربازان ارتش هفت هزار تنی محافظ این گور، که در 1353 ش / 1974 میلادی کشف شد، در همین جا و نزدیک به شهر شیان است (درژ و بوهرر، ص 40ـ41؛ فرانک و براونستون ، ص 21ـ22). پس از آن جاده در درة رود وِی امتداد می یافت . چینیها بخشی از این راه را که بیشتر نقاط آن سنگفرش بود، «شاهراه سلطنتی » می نامیدند و مأموران چینی با گرفتن عوارض از مسافران این راه ، امنیت و رفاه کاروانیان را فراهم می آوردند (فرانک و براونستون ، ص 22).

جادة ابریشم در علیای رود وِی ، به سمت شمال غربی تغییرمسیر می داد و پس از طی مسافتی طولانی از دامنه های نان شان (کوهستان جنوبی ، که دنبالة کوههای کونلون است )، به پادگان مرزی تونهوانگ ، یکی از کانونهای فرهنگ بودایی ، می رسید (همان ، ص 23). در نزدیکی تونهوانگ محلی است به نام غارهای هزاربودا که در آن کمابیش پانصد غار کنده و نقاشی شده و نیز تورفتگیهای آراسته به پیکره های کنده کاری شده وجود دارد و نخستین غار آن در حدود 353 یا 366 ق م کنده و برپا شده است (درژ و بوهرر، ص 62). در همین غارهای هزاربودا، مارک اورل استاین ، باستان شناس ، در 1906 و 1914 به گنجینه ای از طومارهای نقاشی و نسخه های خطی یا چاپ قالبی بودایی (پانصد اثر هنری از جمله نقاشیهای ابریشمین ، سه هزار طومار کامل از مواد چاپ شده ، ششصد طومار دستنوشته و ششصد تکه سایر مستندات ) دست یافت که یکی از آنها، سوترای الماس متعلق به 868 بود که تا آن زمان کهن ترین

کتاب چاپی جهان محسوب می شد (فرانک و براونستون ، ص 24، 337ـ 338). پس از آن ، شهر تونهوانگ است که در سمت مغرب آن ، بیابانهای حوضة تاریم ، یکی از خشک ترین سرزمینهای جهان ، گسترده است . اطراف این بیابانها را از

شمال کوهستان تین شان ، از مغرب کوههای پامیر، از جنوب رشته کوههای کونلون و از مشرق کویر لوپ (نمک ) محدود

کرده است .

در شهر آنشی / آنسی راه دو شعبه می شد: یک راه به سوی شمال غربی می رفت و از شمال حوضة تاریم می گذشت ، راه دیگر به سوی جنوب غربی امتداد می یافت و از جنوب این حوضه عبور می کرد. راه جنوبی از گذرگاه میان رشته کوههای کونلون ، که در اسطوره های چینی جایگاه ایزدان است ، و از صحرای تاکلاماکان رد می شد (همان ، ص 17، نقشه ، ص 26ـ 27، 31ـ32، 52). امتداد این راه پس از گذشتن از پامیر شرقی ، در آخرین بخش کوهستان پامیر که دو رود جیحون (آمودریا) و سیحون (سیردریا) از آن سرچشمه می گیرند، به منطقه ای می رسید که امروزه عموماً ترکستان غربی نامیده می شود. در راه جنوبی حوضة تاریم ، نخستین منزلگاه ، قلعة میران در کنار دریاچة لوپ نور بود (همان ، ص 31ـ32، 36؛ درژ و بوهرر، ص 80). اورل استاین در آغاز قرن بیستم کتیبه ها و نقاشیهای این قلعه را چاپ و منتشر کرد که در آنها تأثیرات فراوانی را از آثار یونانی ، رومی ، بین النهرینی یا هندی می توان دید (درژ و بوهرر، ص 90). این جاده از شهرهای چِرچِن / شان ـ شان ، خُتن (با یشم فراوان سبز و سفید که در بستر کوهستانی رود ختن پیدا می شد) و یارغَند/ یارکند می گذشت و پس

از عبور از کاشغر به کوهستان پامیر می رسید (فرانک و براونستون ، ص 29، 30، 34؛ درژ و بوهرر، ص 36ـ37، نقشه ، ص 82، 102).



جادة شمالی پس از رسیدن به حوضة پهناور و پرآب شهر تورفان که قریب به صد متر پایین تر از سطح دریا قرار دارد (فرانک و براونستون ، ص 31ـ32، 36) و عبور از آن ، به کوه تین شان یا سرزمین هفت جویبار می رسید (همان ، ص 39؛ پیرنیا و افسر، ص 85). در اینجا نیز عبادتگاهی بودایی به نام غارهای هزار بودای بزکلیک / بَزقلیق (بزقلیق در لغت به معنای تزئین شده است ؛ 57 غار موجود) وجود دارد که دیوارهای کنده شده در صخره های شرق تورفان ، پوشیده از نقاشیهایی از آداب و مناسک دینی بودایی و مانوی است (درژ و بوهرر، ص 111). بازمانده های شهر باستانی (کیائو ـ هو/ کیو ـ شه ، بارکوتو/ یار ـ فوتو)، متعلق به دورة هان (252 ق م ـ 225 میلادی )، در مغرب

شهر کنونی تورفان (همان ، ص 104ـ 105)، و آثار بازمانده از شهر چهارگوشة مخروبه کنونی گوچن / گائوچانگ ، به وسعت 5ر1 کیلومترمربع ، ساخته شده در 640 میلادی (که از قرن سوم / نهم پایتخت اویغورها بوده است ) در نزدیکی شرق تورفان (همان ، ص 106)، بیان کنندة قدمت ناحیه و جاده است . این جاده پس از گذر از دامنه های تین شان و پشت سر گذاشتن دروازة یشم (یومن گوان ) و شهر لولان (معروف به شهر مردگان ، که اسون هدین در فاصلة سالهای 1894 تا 1898 میلادی ، آن را از زیر شنهای صحرا کشف کرد) و یک صحرای شنی ، به شهر پر آب کُرلا می رسید (که در قرن سوم میلادی به دلیل بند آمدن آب ، خالی از سکنه شد). از آن پس جاده در شمال امتداد می یافت و پس از گذشتن از کوهستان پامیر به کاشغر می رسید که غربی ترین نقطة حوضة تاریم بود (فرانک و براونستون ، ص 17، نقشه ، ص 30ـ34).

از کاشغر راه شمالی و جنوبی به هم می پیوستند. پس از کاشغر مکانی به نام برج سنگی قرار داشت که محل تلاقی کاروانهای تجاری چین با کاروانهایی بود که از طرف مغرب می آمدند. مکان آن را خُلْم * (تاشقرغان ) کنونی در ساحل علیای رود یارکند می دانند (پیرنیا و افسر، ص 85؛ بولنوا، ص 84). شاخه ای از جاده ، از کاشغر و از راه کوهستانی پامیر، به بلخ می رفت . بلخ تقریباً در میانة جادة ابریشم قرار داشت و پایانة جادة بزرگ هند بود (همان ، ص 37؛ پیرنیا و افسر، ص 86).

راه دیگری نیز از طریق کوهستان ، از کاشغر به فرغانه می رفت و از فرغانه به موازات خطی که از غرب به سوی فلات ایران کشیده می شد، از شهرهای سمرقند و بخارا می گذشت و از آنجا به مرو می رسید (فرانک و براونستون ، ص 37ـ 38).





شعبة دیگری از راه به سوی شمال می پیچید و به کرانة شرقی دریای خزر متصل می شد. سپس با قطع عرض دریای خزر، به باکو می رفت و در امتداد درة رود ارس ادامه می یافت و با گذشتن از جنوب شرقی دریای سیاه به قسطنطنیه (استانبول ) می رسید. راه دیگری نیز به سوی شمال غربی می رفت و از شمال دریای خزر می گذشت تا به کرانة شمالی دریای سیاه برسد (همان ، ص 41).

امتداد جاده از بلخ به طرف مرو و ناحیة جنوبی دریای خزر می آمد، شهرهای طوس و صد دروازه (هکاتومپیلوس ، پایتخت اشکانیان ، نزدیک دامغان امروزی ) را پشت سر می گذاشت ، سپس به ری می رسید و به سوی اکباتان (همدان کنونی ) امتداد می یافت و با قطع رشته کوه زاگرس به طرف بین النهرین و انطاکیه می رفت (همان ، ص 41ـ42؛ پیرنیا و افسر، ص 84، نقشه ).

شاخه ای از جادة ابریشم در مغرب ایران به سمت جنوب و سرزمینهای پست بین النهرین (جایی که دجله و فرات کاملاً به هم نزدیک می شدند و شهرهای بزرگی چون بابل ، سلوکیه ، تیسفون و بغداد به ترتیب در آنجا شکل گرفته بودند) امتداد می یافت (فرانک و براونستون ، ص 42). راه شاهی داریوش بزرگ در قرن پنجم پیش از میلاد، که شوش را به ساردیس / سارد در آسیای صغیر متصل می کرد، بخشی از راه ابریشم بود که از شوش به سمت شمال ، کوهستان زاگرس را قطع می کرد و به اکباتان می رسید (همان ، ص 87).

شاخة دیگر جادة ابریشم از اکباتان شروع می شد و به نینوا (موصل امروزی ) که هاترا/الحضر (دژ پارتیان در قرن اول و دوم میلادی ) در جنوب آن بود، می رسید و با گذر از حاشیة فلات آسیای صغیر (آناطولی )، به حلب و انطاکیه ختم می شد (همان ، ص 45، 88؛ درژ و بوهرر، ص 214).

در بین النهرین جاده به چند شعبه تقسیم می شد: یک شعبة آن راه بیابانی شمال غرب به سمت شهرهای حلب و انطاکیه در منطقة شامات بود (فرانک و براونستون ، ص 41ـ42)؛ یک شاخة آن از شهر دورا ـ ائوروپوس در کرانة فرات آغاز می شد و به پالمیرا (شهر نخلها، در هزارة دوم پیش از میلاد معروف به تَدْمُر * ) می رسید. شاخة دیگری از بابل شروع می شد و از بیابان می گذشت و به شهر پِتْرا می رسید که علاوه بر قرار گرفتن در مسیر یک راه بیابانی ، از طریق دهانة خلیج عقبه با دریای احمر نیز ارتباط داشت و با راه بزرگ ادویه که به شرق می رفت ، پیوند می خورد. جاده از پترا به سوی ساحل مدیترانه ، به غزه ، مصر (به ویژه به اسکندریه ) و به شهرهای صور، صیدا، جُبَیْل و بیروت می رفت (همان ، ص 44؛ درژ و بوهرر، ص 210). پترا کنار جادة عطریات نیز قرار داشت که از عربستان جنوبی به شمال و از راه دمشق و قوس غربی داخلی هلال خصیب به حلب و انطاکیه کشیده می شد. شهرهای حلب و انطاکیه نه تنها پایانة جادة ابریشم بلکه پایانة جادة عطریات نیز بودند. شعبة دیگر آن از بابل شروع می شد و قوس درونی رود دجله را می پیمود و از بسیاری شهرها مثل آشور و نینوا می گذشت (فرانک و براونستون ، ص 45). راهی نیز از شهرهای بالای دجله و فرات به سمت پایین این رودخانه ها و بندرهای خلیج فارس ، به راه دریایی ادویه می پیوست (همان ، ص 43ـ44).

شهرهایی که در مسیر اولیة جاده ابریشم قرار داشتند و باشکوفایی آن شکوفا و با سقوط آن تنزل کردند یا نابود شدند، از مغرب به مشرق عبارت بودند از: در غرب آسیا: بابل ، انطاکیه ، تیسفون ، پترا، پالمیرا، صور و صیدا؛ در فلات ایران : اکباتان و ری ؛ در دشت خشک ترکستان : مرو، سمرقند، بخارا، بلخ و تاشکند؛ در برآمدگیهای کوهستانی پامیر: کاشغر و یارکند؛ در بیابان حوضة تاریم : ختن ، شان ـ شان ، کوچا، قره شهر، لولان و تورفان ؛ در چین : تونهوانگ ، غارهای هزاربودا و پایتختهای باستانی چانگ ـ آن و لویانگ (همان ، ص 16).

قبل از کشف راههای بزرگ دریایی ، که متعلق به هیچ ملتی نبودند، ادامة جادة ابریشم از طرابزون ، از طریق دریای سیاه و دریای مدیترانه به قسطنطنیه و روم می رفت (همان ، ص 48). جنگهای بین پارتیان ــ که واسطة تجارت شرق با غرب بودند ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) ــ و روم ، موجب شد تا تجارت دریایی ، به ویژه از قرن دوم میلادی ، جای تجارت از طریق خشکی را بگیرد (درژ و بوهرر، ص 17). اروپاییان پس از تسلط بر دریانوردی کوشیدند از طریق دریا به شرق دسترسی یابند، دریانوردان پرتغالی کمتر از یک قرن پس از مرگ تیمور (807) به هند رسیدند و در 920/ 1514، در ساحل چین پیاده شدند (فرانک و براونستون ، ص 320). در عصر اکتشافات بزرگ نیز اروپاییان نه تنها در صدد گشودن راههای دریایی جدیدی به شرق بودند، بلکه قصد داشتند با دور زدن افریقا و آسیا، از راه دریا به چین دست یابند (همان ، ص 16).

پیشینه . به نظر می رسد لشکرکشیها و فتوحات هخامنشیان ، اولین گامها در گشوده شدن بخشی از راهی تجارتی ، زیارتی و سیاحتی بود که امروزه آن را جادة ابریشم می نامند. داریوش هخامنشی (521 ـ 485 ق م ) در بند سة کتیبه های خود در

نقش رستم و شوش ، علاوه برپارس از کشورهایی که آنها را فتح و مردمانی که بر آنها حکمرانی کرده است نام می برد، بدین قرار: از پارس به طرف شرق : ماد، پارت ، هرات ، بلخ ، سغد، خوارزم ،



زَرَنْگ ، رُخْج ، گَنْداره ، هند، سکاهای هئومورکه (هوم نوش )، سکاهای تیگرخئوده (تیزخود)؛ به طرف غرب : خوزستان ، بابل ، آشور، عربستان ، مصر، ارمنستان ، کاپادوکیا، سارد، یونان ، سکاهای ماورای دریا، سِکودَر/ اسکدار، اشقودره (در مقدونیه )، یونانیهای سپر روی سر، لیبیاییها، حبشیها، اهالی مَک / مچی یا، کاریان (در جنوب آسیای صغیر؛ شارپ ، ص 85، 93). بخش اعظمی از این کشورها در مسیر جاده ابریشم قرار داشتند. لشکر کشیهای اسکندر مقدونی (حک : 336ـ323 ق م ) و رواج پول واحد، یعنی دِرهم نقرة اسکندری در مشرق زمین ، به رونق روابط اقتصادی و سیاسی شرق و غرب بسیار کمک کرد و معاملات بازرگانی را آسان تر ساخت (دیاکونوف ، ص 6). اسکندر برای استحکام فرمانروایی خود و نیروی اقتصادی آن توجه خاصی به برقراری خطوط ارتباطی داشت ( رجوع کنید به گیرشمن ، ص 218)، به همین منظور در سرزمینهای مفتوح به ایجاد مراکز مسکونی بسیار، از اسکندریة مصر تا اسکندریة اوپیان (بر کرانة شرقی سند)، پرداخت که تأثیر بسیاری در بازرگانی بین شرق و غرب داشت . در ایران و خاورمیانه از بنای چند اسکندریه از جمله در شوش (سوزیان )، در ملتقای رود دجله و کرخه ، کرمان ، آراخوسیا (قندهار کنونی )، هرات (هره یه )، مرو (مَرْغیانا) و اسکندریة اقصی (خجند کنونی ) یاد شده است که همه بر سر راههای مهم سوق الجیشی و بازرگانی ساخته می شدند و به منزلة حلقه هایی بودند که ساتراپ نشینها را به یکدیگر متصل می کردند (دیاکونوف ، ص 6ـ7). بازرگانان و پیشه وران یونانی که در پی سود به دنبال لشکر اسکندر به راه افتاده بودند، در این شهرهای جدید که به دست او و به نام اسکندریه در کنار شهرهای قدیمی ساخته می شد، ساکن می شدند و رشته های جدیدی از کارهای بازرگانی و صنعتی در آنها به راه می انداختند و به دلیل داشتن مناسبات دیرینه با مراکز تجاری یونان ، تسهیلات فراوانی در امر تجارت به وجود می آوردند (همان ، ص 7ـ 8). سلوکیان نیز که از 312 تا 64 ق م از سند تا مصر فرمانروایی داشتند، بر بخشهایی از این راه اوراسیایی ، حکمرانی می کردند . اشکانیان (250 ق م تا 226 میلادی ) نیز از زمان مهرداد اول (171 تا 138 ق م )، که سرزمین تحت حکومت او از سویی با هند و از سوی دیگر با بین النهرین و آسیای صغیر همسایه شده بود، این بخش از جادة ابریشم را در اختیار داشتند.

در مشرق ، چینیها از قرن دوم پیش از میلاد مترصد گشودن راهی به غرب بودند. در 138 ق م به دستور هان ، سرداری به نام چانگ کی ین مأمور شد به ایالت بلخ (دیار تاهیاها، مقدونیان ساکن بلخ ) برود تا راهی برای از بین بردن قوم هیونگ نو ، اجداد هونها، پیدا کند تا چین بتواند کاروانهای تجاری خود را از سرزمین آنان عبور دهد. این سردار پس از ده سال اسارت در دست هیونگ نوها، گریخت و خود را به فرغانه (=تووان / تووا ) رساند و از آنجا به کانگ کیو (ناحیه ای در سمرقند) و سپس به ایالت بلخ رفت ( > «روابط نواحی تووان » < ، ص 419ـ 421). در 126 ق م به چین بازگشت و بر اساس مشاهدات خود پیشنهاد کرد راه مستقیمی به غرب چین و تا بلخ (باکتریا) بگشایند تا از کالاهای متنوع آنجا بهره مند شوند (درژ و بوهرر، ص 9). بر اساس گزارش وی این راه باید از سرزمینهای زیر می گذشت :

ــ سرزمین فرغانه با هفتاد شهر کوچک و بزرگ متحد، اهالی آن شهرنشین ، کشاورز با محصول گندم و برنج و انگور و اسبهای عالی و شهرها و خانه های محصور، با صدهزار جمعیت و سربازان کماندار، در جنوب غربی هیونگ نوها، در مغرب هان ها ( > «روابط نواحی تووان » < ، ص 422).

ــ سرزمین ووسون های کوچ نشین با ده هزار کماندار آمادة جنگ در شمال شرقی فرغانه (همان ، ص 423).

ــ سرزمین سغدیان کوچ نشین (= کانگ کیو) با نودهزار کماندار در شمال فرغانه (همانجا).

ــ سرزمین بخارا (یوئه ـ چی / ویجی / ویج )، با یکصد تا دویست هزار کماندار در مغرب فرغانه در شمال رود وی (همان ، ص 424).

ــ سرزمین تاهیاها در جنوب رود جیحون در جنوب غربی فرغانه ، با خانه ها و شهرهای محصور، با یک میلیون جمعیت و بازرگانان کارآمد که در بازار پایتخت آن هر نوع کالایی پیدا می شد. سرزمین هند (= شین ـ تو) در جنوب شرقی آن بوده است (همان ، ص 425ـ426).







ــ سرزمین پارتها (آن ـ سی / اشکانیان / پرثَوَه ها) در مشرق بر ساحل دیگر رود جیحون ، در غرب کوشانیان (یوئه ـ چی ) با حدود یکصد شهر متحد کوچک و بزرگ محصور با بازارهای بزرگ و سوداگران فراوان و مسکوکات نقره ای مزیّن به تصویر شاهان . قومی شهرنشین و کشت کار که کشت ایشان برنج و انگور بود (همان ، ص 424ـ 425).

ــ سرزمین یوئه ـ چی (تاجیکها، در ترکستان )، در مغرب فرغانه ، در شمال رود سیحون ، گرم و مرطوب و پرجمعیت در مغرب سرزمین پارتها. کشت کار و برنج کار (همان ، ص 424).

سردار کی ین نمایندگانش را به فرغانه ، سمرقند، بلخ ، سرزمین پارتها، هند/ سند، بخارا و همة سرزمینهای مجاور روانه کرد (همان ، ص 426ـ431؛ برای معادلهای فارسی نام سرزمینهای یادشده رجوع کنید به مظاهری ، ج 2، ص 583 ـ589، 597). این نمایندگان در سالهای بعد با فرآورده های این سرزمینها بازگشتند ( > «روابط نواحی تووان » < ، ص 432).

از 115 ق م پادشاه چین ، داد و ستد با کشورهای مغرب چین را شخصاً سازمان می داد (مظاهری ، ج 2، ص 598). در حدود 105 یا 115 ق م ، چینیها راه تجاری و کاروانی غرب را در جستجوی فرآورده های کمیاب مغرب چین (مانند سنگ یشم سبز و سفید، سنگ لاجورد، شیشه های رنگی و اسبهای نیرومند) گشودند و تا نیمة آسیا به پیش رفتند (فرانک و براونستون ، ص 12ـ13). از آن سو نیز غرب برای دستیابی به کالاهای شرق ، به خصوص ابریشم ، راهی به سوی شرق گشوده بود. این راه از انطاکیه در آسیای صغیر شروع می شد و با عبور از منطقة شامات و حوضة فرات و شهر سلوکیة دجله به همدان ، ری و شهر صددروازه می رسید و از آنجا به مرو و بلخ

می رفت و در اطراف تاشقرغان بین اورخون (پامیر کوچک ) و سرچشمه یارکند/ یارقند ] در محل برج سنگی [ میان کاروانهای غربی و چینیها مبادلات تجاری صورت می گرفت ( رجوع کنید به معتکف ، ص 319ـ320). بیشترین تعداد کاروانها در هر سال بیش

از ده قطار و کمترین آن شش یا پنج قطار بود. طی کردن

بلندترین مسیرها نُه سال طول می کشید ( > «روابط نواحی تووان » < ، ص 433).

در 101 ق م چینیها فرغانه را مطیع ساختند و جنوب دریای خزر و تیسفون را کشف کردند. در حوالی 100 ق م اشکانیان سفیری با هدایا از این راه جدید به دربار فغفور فرستادند. از 48 تا 23 ق م کوچ نشینان ، جاده ابریشم را ناامن کردند (مظاهری ، ج 2، ص 595). بر اساس گزارشی چینی در سال 81 میلادی ،

اقلامی که به چین وارد می شد عبارت بود از قاطر، الاغ ، شتر، اسبهای کهر و تیزتک و اقلامی که به خزانة امپراتور می رسید شامل پوستهای سمور، موش خرما، روباه و گورکن ، و قالیچه های رنگین و فرشهای خوش نقش که در ازای آنها در درجة اول ابریشم ، بعد یشم ، سنگهای درخشان ، ظروف مرجانی و بلوری از چین خارج می شد (فرانک و براونستون ، ص 139). در 94 میلادی چینیها داد و ستد با کشورهای مغرب را به سردار پان چائو، فرمانروای حدود پامیر، سپردند که سپاهیانش تا دریاچة آرال و بحر خزر پیش رفتند. وی کان یینگ ، افسر چینی ، را مأمور بازشناسی امپراتوری روم (یا چنانکه چینیها می نامیدند: مملکت تا ـ تسین / تا ـ چین ) کرد که مشتری ممتاز انواع حریر چینی بود. او از طریق مرو، ابیورد، جرجان ، ری و همدان به تیسفون رفت . اشکانیان که از دو قرن قبل ، در این عظیم ترین بازرگانی جهان باستان نقش واسطه داشتند، راه روم را به کان یینگ نشان ندادند و خلیج فارس را به عنوان دریای مغرب / دریای مدیترانه به او معرفی کردند و او را به خوارک (= خاراکس ، در جزیرة آبادان )، خوارگان (مرکز مملکت تیائو ـ شیها) در محل القورنة فعلی و تائوکه (تَوَّج ، نزدیک بندر کنونی دیلم ) راهنمایی کردند که از یک سو با یمن و زنگبار در افریقا و از سوی دیگر با بمبئی داد و ستد داشتند. کشتیهای اشکانیان حتی تا سیلان و اندونزی هم می رفتند (مظاهری ، ج 2، ص 598 ـ 600؛ نیز رجوع کنید به پیرنیا، ج 3، ص 2698). در قرن دوم میلادی ، کوشانیان (128 ق م تا 450 میلادی )، که بر بلخ و کاشغر و یارکند و ختن و هندوستان حکومت می کردند، در زمان پادشاه خود، کانیشکا (123ـ153 میلادی ) نیز مدتی بر بخشی از جادة ابریشم تسلط داشتند و نمایندگانی را به آسیای مرکزی و چین فرستادند ( > «جادة ابریشم » < ، ص 2).

بر اساس گزارش مورخی چینی به نام پان یونگ ، چینیها تا



حدود 105 میلادی سعی داشتند نهادهایی را برای اداره و امنیت راهها به وجود آورند ( رجوع کنید به مظاهری ، ج 2، ص 601ـ602). همو در گزارش خود از دو راه ، یکی شمالی از طریق تورفان و دیگری جنوبی از طریق ختن و یارکند صحبت می کند که از شمال و جنوب یارکند دریا (تاریم ) می گذرند ( رجوع کنید به همان ، ج 2، ص 613ـ614).

در قرن ششم میلادی تجارت ابریشم عمدتاً در دست بازرگانان ایرانی بود که کالای خود را هم از راه خشکی و هم از راه دریا حمل می کردند. جنگهای امپراتورِ روم یوستی نیانوس (ح 527 ـ 565 میلادی ) با ایرانیها بی ارتباط با تلاش برای دستیابی به ابریشم نبود (درژ و بوهرر، ص 32).

مسلمانان در دهه های نخستینِ قرن اول هجری بر بخشی از این جاده مسلط شدند. آنها بلافاصله پس از سقوط مداین در سال شانزدهم هجرت ( رجوع کنید به بلاذری ، ص 368)، بر کرانة دجله ، و سپس با سقوط نهاوند در سال نوزدهم یا بیستم هجرت (همان ، ص 428)، بر بخش دیگری از این راه استیلا پیدا کردند. اَحْنَف بن قیس ، در زمان عثمان (23ـ35)، و در زمان ولایت عبداللّه بن عامر در خراسان ، تا بلخ پیش رفت و آن را گشود و راهی طولانی را از ری و بیهق و طوس و مرو و سمرقند کاملاً در اختیار گرفت (همان ، ص 580ـ584).

معروف ترین شاهراه دورة عباسیان (132ـ656)، دوره ای که حوزة فرمانروایی مسلمانان به بیشترین وسعت خود رسید، جادة بزرگ خراسان بود که به شرق می رفت و بغداد را به شهرهای ماوراءالنهر در حدود چین متصل می ساخت . مسیر این جاده تا حد زیادی منطبق با راهی است که جادة ابریشم نامیده می شود. این شاهراه از دروازة خراسان در مشرق بغداد شروع می شد و از دجله و صحراها می گذشت تا به حلوان می رسید، در حلوان وارد ایالت جبال می شد و آن را به صورت مورب طی می کرد و به سمت مشرق می رفت و پس از عبور از کرمانشاه و همدان به ری می رسید. آنگاه به سمت مشرق ادامه می یافت و از قومس می گذشت . این شاهراه که کوههای طبرستان در سمت چپ آن و کویر نمک در سمت راست آن قرار داشت ، نزدیک بسطام به ایالت خراسان وارد می شد، از نیشابور و طوس می گذشت و به مرو می رسید. از آنجا وارد کویر می شد و در حدود آمل به ساحل رود جیحون می آمد. از آنجا بخارا و سمرقند را پشت سر می گذاشت و به زامین در مشرق سمرقند می رسید. در این محل راه دو شعبه می شد: راه سمت چپ به چاچ (تاشکند) می رفت و از آنجا به اُترار در ساحل سیحون سفلا منتهی می شد. راه دیگر از زامین به سمت راست منحرف





می گردید، به ایالت فرغانه و سیحون علیا می رفت و پس از عبور از کرسی آن ناحیه ، به اوزکَنْد در مرز صحرای چین منتهی می گردید (لسترنج ، ص 9 و نقشة 1). اسلام به تدریج از طریق مبلّغان و فقیهان از طریق همین راه به سوی شرق پیش رفت . در

دورة اسلامی ، شهر بلخ تقریباً نقطة پایانی جادة بزرگ چین

به سمت غرب و همچنین آخرین نقطة تسلط اسلام بر این بخش از جهان بود. ابن خرداذبه ، جغرافیدان مسلمان قرن سوم ، طول فواصل شهرها را در جاده های غرب به شرق ، تا

بلخ ، به فرسخ به دقت تعیین کرده و بقیة فواصل را تا شهرهای چین و مغولستان و غیره به مقیاس روز ذکر کرده است (جاهای متعدد). ناصرخسرو قبادیانی نیز در سفر هفت سالة خود

(437 تا 444) قسمتی از جادة ابریشم را از مرو تا حلب

و طرابزون و حتی تا صور و صیدا پیمود و در بازگشت ، از

مرو تا بلخ را نیز طی کرد و در 444 به بلخ رسید ( رجوع کنید به ص 2، 174 و نقشة مسیر پیوست ). در دورة اسلامی ، حکومتهای محلیِ ایران می کوشیدند بر بخشهایی از جادة اصلی ابریشم

که در قلمرو آنها بود تسلط یابند. طاهریان در 207 بر جاده های ری و خراسان (نیشابور)، صفاریان در 260 بر جاده های نیشابور و ری ، سامانیان در حدود 290 بر جاده های ری و زنجان ، آل بویه (دیلمیان ) در 357 بر ری ، غزنویان در نیمة دوم قرن سوم بر

کابل و در 420 بر ری ، سلجوقیان در 429 بر نیشابور و سپس

بر ری و همدان ، و غُزها در 584 بر آذربایجان و راههای

آن استیلا داشتند (باستانی پاریزی ، ص 233).

جادة ابریشم ، پس از استقرار مغول در 603، به دلیل گستردگی قلمرو و وحدت اداری و نظامی آنها، که امنیت و آزادی تجارت بین شرق و غرب را تضمین می کرد، دایر بود (اشراقی ، ص 188). ایلخانان مغول در 616 بر خراسان و سپس بر آذربایجان مسلط شدند و نظارت بر این بخش از جاده را در اختیار گرفتند (باستانی پاریزی ، ص 234).

مارکوپولو در سفر تجاری خود به چین ، که از 670 تا 695/ 1271ـ1295 به طول انجامید، از ونیز و از راه دریای مدیترانه به اورشلیم و سپس از راه خشکی به طرابزون رفت و با عبور از ایران ، شهرهای بلخ و کاشغر و یارکند و ختن و شاچو و سوچو و کانسو را پشت سر گذاشت و به خانبالق / خانبالیغ پایتخت قوبیلای قاآن ، امپراتور مغول ، رسید و از راه دریا به ونیز بازگشت ( رجوع کنید به مارکوپولو، جاهای متعدد؛ بولنوا، ص 206، نقشه ). در زمان مارکوپولو، که مسیرهای کم ارتفاع جادة ابریشم دستخوش جنگ و درگیری شده بود، راههای عمدة جادة ابریشم از سرزمینهای بلند عبور می کرد و از شهر اکباتان ، که جنبة چهار راهی داشت ، به سمت شمال غربی می رفت و از تبریز می گذشت . سپس از بلندیهای ارمنستان ، نزدیک دریاچة وان و کوه آرارات ، از طرابزون رد می شد و از طریق دریای سیاه و مدیترانه به

اروپا می رسید ( رجوع کنید به همان ، جاهای متعدد؛ بولنوا، همانجا).

گاه این راه را «جادة طلایی سمرقند» می نامیدند (فرانک و براونستون ، ص 46).

سربداران نیز در حدود 737 بر قسمتی از جاده ، بین حوالی سبزوار و قسمتی از مازندران ، تسلط داشتند (همانجا). با از بین رفتن سلطة سراسری قوبیلای قاآن و با شکست طغاتیمور، آخرین امپراتور مغول ، به دست چینیها و مرگ او در 754، یکپارچگی جادة ابریشم به تدریج از میان رفت و هر کدام از حکومتهای محلی در دوره های مختلف تاریخی بر بخشی از آن استیلا داشتند. تیموریان در 792 بر جادة ری و سپس از 796 تا 807 بر جاده های تبریز و موصل و شام و حلب مسلط بودند (همانجا).

کلاویخو در آغاز قرن نهم (805/1403) از قادس در اسپانیا به راه افتاد و پس از گذشتن از شهرهای رم و رودس از راه دریایی ، به خشکی رسید و قسطنطنیه و تبریز و سلطانیه (پنج ماه توقف ) و ری و جاجرم و بلخ را پشت سر گذاشت و پس از پانزده ماه وارد سمرقند پایتخت هولاکو شد ( رجوع کنید به کلاویخو، ص 20ـ26 و نقشة مقابل ص 14). او در بازار تبریز بیش از هر کالای دیگری پارچه های ابریشمی و تافته و ابریشم خام دید ( رجوع کنید به همان ، ص 162) و در سلطانیه انواع ابریشم ایرانی ، از جمله ابریشم شماخی شیروان و تافتة شیراز، نظرش را جلب کرد که از گیلان و شیروان و ایالات اطراف شیراز به این شهر حمل می شد. بازرگانان ایران و جنووا و ونیز به آنجا می آمدند و کالاهای ابریشمی از آنجا به دمشق و دیگر قسمتهای سوریه و ترکیه و کَفَه (در کریمه ) صادر می شد (همان ، ص 168). او همچنین از کارخانة ابریشم سمرقند، که پرند زیتونی و زربفت و کرپ و تافته و غیره تولید می کرد و نیز از بازار سمرقند که مملو از پرنیان بسیار مرغوب و عالی و مخصوصاً حریر چینی بوده سخن گفته است ( رجوع کنید به همان ، ص 284ـ286).

در 857/ 1453 جادة ابریشم از رونق افتاد زیرا ترکان عثمانی قسطنطنیه را تسخیر کردند و بر سواحل شرقی و جنوب شرقیِ مدیترانه و نیز بر راههای زمینی و دریایی قدیمی بین آسیا و اروپا مسلط شدند (اشراقی ، ص 191). به این ترتیب ، راههای دریایی جدیدِ بدون خطر جانشین جادة ابریشم شد (فرانک و براونستون ، ص 16).

پس از تشکیل دولت صفوی (ح 906) و بسته شدن راه ماوراءالنهر به دست ازبکان و راه آسیای صغیر به دست عثمانیان ، موانع بزرگی بر سر این راههای تجاری پدید آمد و جادة ابریشم دیگر به صورت سابق وجود نداشت . با این همه ، تولید و صدور ابریشم متوقف نشد زیرا دولت صفوی ، با تولید ابریشم و بافته های ابریشمی در ایران ، رقیب چینیان شده بود (اشراقی ، ص 188). صفویان از 907 تا 1134 از هرات تا بغداد را تحت سلطه داشتند. پس از آن بر اثر تغییر شرایط جهانی در امور داد و ستد و حمل و نقل ، وضع راهها نیز به کلی تغییر کرد (باستانی پاریزی ، همانجا).

مسئولیت تأمین امنیت و رفاه کاروانها در جادة ابریشم ، از جیحون به سوی ایران ، از زمان اشکانیان به عهدة حکام ایرانی بود. ایزیدور خاراکسی ، اندکی پیش از میلاد و اوایل قرن اول میلادی ضمن ارائة فاصله های منزلگاهها (شهرها و روستاها و کاروانسراها)ی سرزمینهای تحت فرمانروایی اشکانیان ، از انطاکیه تا مرز هند، که جمعاً 858 شونی معادل تقریبی 145 ، 2 میل (ح 432 ، 3 کیلومتر) می شود، 136 منزلگاه خدماتی (کاروانسرا) برای کاروانیان را شمرده است ( رجوع کنید به ایزیدور خاراکسی ، ص 1ـ7). امروزه در ایران در طول راههای اصلیِ جادة ابریشم ، به فاصلة یک منزل ، آثار کاروانسراهایی دیده می شود که اغلب یا قدیمی اند یا بر بقایای کاروانسراهای پیشین بنا شده اند (باستانی پاریزی ، ص 205)، مانند کاروانسراهای موجود از سرخس تا کرمانشاه که بنای آنها عمدتاً متعلق به دوران صفویه یا قاجار و بعضی نیز متعلق به دوران قبل از اسلام است که احتمالاً بر بقایای کاروانسراها یا چاپارخانه های بین راهِ قبلی ساخته



شده اند. برخی از این کاروانسراها از مشرق به مغرب عبارت اند از: رباطهای شرف ، ماهی (رباط جاهه )، سنگ بست ، قدمگاه ، نیشابور، مهر،مزینان ، صدرآباد، عباس آباد، اِلْهاک ، میاندشت ، سپنج ، میامی ، بَدَشْت ، قوشه ، آهوان ، اندیشه وانی ، سمنان ، لاسجِرْد، ده نمک ، ایوانکی ، دیرگچین ، عین الرشید، قلعه سنگی ، عباس آباد(سیاه کوه )، ملایر، بیستون (شیخ علیخان )، سرپل ذهاب ، اسلام آباد غرب ، و ماهیدشت ( رجوع کنید به کیانی ، ص 596 ـ 612؛ بختیاری ، ص 319ـ346).

در 1313ـ1314 ش / 1934ـ1935، با راه پیمایی بزرگ دهقانان چین ، پس از تشکیل حزب کمونیست و شروع مبارزات داخلی آن ، و مقاومت چین در مقابل حملة ژاپن و طرفداری شوروی از چیان کایچک ، راه تجاری متروکة قدیمی راهی مستقیم برای رساندن تدارکات نظامی بود. بیشتر کامیونهای ستون نظامی از طریق جادة قدیم ابریشم ، در طول آمودریا رفت و آمد می کردند. این وضع جدید موجب شد تا راه اصلی ترکستان ، بزرگراه سرخ نامیده شود (وود ، ص 243).

در اواخر دهة 1360 ش / 1980 چین صنعت جهانگردی را در جادة ابریشم توسعه داد. محوطه های باستانی و تاریخی و نیز بخشی از دیوار چین و معبدهای پشت غارهای هزار بودا، مرمت یا بازسازی شدند (همان ، ص 244).

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1370 ش / 1991 و استقلال پنج جمهوری آسیای مرکزی (قزاقستان ، قرقیزستان ، تاجیکستان ، ترکمنستان و ازبکستان ) و نیز گشایش مرزهای این جمهوریها به روی تجارت بین المللی ، بخش مرکزی جادة ابریشم گشوده شد ( رجوع کنید به همان ، ص 245).

هنگامی که چین و همچنین کشورهای تازه استقلال یافتة آسیای مرکزی با مرمت کردن ساختمانهای قدیمی و پیوند دادن کاشغر به شبکة راههای چین و پرورش شتر برای سفرهای بیابانی ، آمادة بهره برداری از درآمد صنعت جهانگردی در ماورای پامیر می شدند، افغانستان هنوز درگیر اختلافات داخلی با انهدام آثار فرهنگی هزاران ساله ، ویران کردن مجسمه های بزرگ بودا در بامیان و تاراج اموال موزة کابل و کاپیسا، بخشی از جاذبه های جهانگردی جادة ابریشم را از بین برد (همانجا).

در دهة آخر قرن چهاردهم / بیستم به دلیل دگرگونیها و رخدادهای دوران ساز در جهان ، ضرورت احیای جادة ابریشم در دستور کار سازمانهای جهانی قرار گرفت (شواردنادزه ، ص 2).

از 1356 تا 1367 ش / 1977ـ 1988 سازمان تربیتی ، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، اجرای طرح «مطالعة جامع جادة ابریشم » را آغاز کرد (عبدلی ، ص 10). سازمان جهانی جهانگردی طرحی برای ارتقای جایگاه جادة ابریشم در بازارهای اصلیِ جهانی بنیان گذاشت . نخستین اجلاس جادة ابریشم با حضور نوزده کشور در مهر 1373/ اکتبر 1994 در تاشکند ازبکستان برگزار و بیانیة جادة ابریشم صادر شد. این سازمان در 1375 ش / 1996 و 1376 ش / 1997 بازار جادة ابریشم را در بازارهای جهانگردی بین المللی در برلین برپا کرد. در خرداد 1375/ ژوئن 1996 به دعوت دولت چین ، گردهمایی جادة ابریشم با شرکت 25 کشور در شهر شیان برگزار و خواستار صدور «ویزای جادة ابریشم » شد. در دی 1376/ ژانویة 1997 اجلاسی در بارة جادة ابریشم با شرکت مقامات عالی رتبة نوزده کشور در شهر نارای ژاپن برگزار شد(راموس ، ص 37ـ39). دومین اجلاس بین المللی جادة ابریشم نیز در تابستان 1376 ش در تهران برگزار شد.

جادة ابریشم (یا راه ابریشم ) ، راهی کاروان رو که از دوران باستان تا حدود قرن هشتم / چهاردهم ، در دو قارة آسیا و اروپا(اوراسیا)، از چین تا مدیترانه ، مورد بهره برداری تجارتی ، زیارتی و سیاحتی بوده است .

نام جادة ابریشم را اولین بار فردیناند فون ریشتهوفن (1833ـ1905)، جغرافیدان آلمانی ، در میانة قرن نوزدهم به کار برد (فرانک و براونستون ، ص 12، 333؛ درژ و بوهرر ، ص 6). ظاهراً سبب این نامگذاری ، تجارت ابریشم به عنوان معروف ترین ، سبک ترین و گرانبهاترین کالایی بوده که طی دهها قرن از طریق این جاده از چین به غرب می رفته است (فرانک و براونستون ، ص 13؛ باستانی پاریزی ، ص 199ـ200). مسیر اصلی این راه بین ْ30 و ْ40 عرض شمالی و ْ10 تا ْ110 طول شرقی امتداد داشته است . راههای فرعی دیگری نیز از هند و جنوب ایران به آن می پیوسته که به دلیل اهمیت نوع کالاهایی که در آنها حمل می شده ، نامهای دیگری ، مثل «راه ادویه »، به آنها داده شده است . این راهها نیز تا ْ20 عرض شمالی امتداد می یافتند ( رجوع کنید به نقشة > مسلمانان در جهان < ). طول تقریبی این راه را هشت هزار کیلومتر نوشته اند (فرانک و براونستون ، ص 14). به نوشتة بطلمیوس (ح 90 تا 168 میلادی ) فاصلة بین شهر مَنبِج (هیراپولیس ) در شمال سوریه تا برج سنگی ( رجوع کنید بهادامة مقاله ) 280 ، 26 اِستادیا و از آنجا تا چانگ ـ آن /

چانگان (سرا) ، پایتخت قدیم چین ، 200 ، 36 اِستادیا و جمعاً در حدود یازده هزار کیلومتر بوده است (1407، ص 11؛ همو، 1885، ص 12ـ13؛ نیز رجوع کنید به بولنوا ، ص 62). این شاهراه از کشور چین شروع می شد، از فلات ایران می گذشت و پس از گذر از بین النهرین و شامات ، به انطاکیه در کنار دریای مغرب (مدیترانه ) می پیوست (پیرنیا و افسر، ص 85؛ بولنوا، ص 50 ـ51، نقشه ).

نخستین شهر در ابتدای این جاده در مشرق ، شهر چانگ ـ آن ، نزدیک به شهر کنونی شیان ، بود. معبد بودا در صومعة غاز وحشی متعلق به سال 652 و همچنین گور امپراتور معروف چین ، شی هوانگ تی ، در این شهر است . گنجینة معروف زیرخاکی مجسمه های گلی سربازان ارتش هفت هزار تنی محافظ این گور، که در 1353 ش / 1974 میلادی کشف شد، در همین جا و نزدیک به شهر شیان است (درژ و بوهرر، ص 40ـ41؛ فرانک و براونستون ، ص 21ـ22). پس از آن جاده در درة رود وِی امتداد می یافت . چینیها بخشی از این راه را که بیشتر نقاط آن سنگفرش بود، «شاهراه سلطنتی » می نامیدند و مأموران چینی با گرفتن عوارض از مسافران این راه ، امنیت و رفاه کاروانیان را فراهم می آوردند (فرانک و براونستون ، ص 22).

جادة ابریشم در علیای رود وِی ، به سمت شمال غربی تغییرمسیر می داد و پس از طی مسافتی طولانی از دامنه های نان شان (کوهستان جنوبی ، که دنبالة کوههای کونلون است )، به پادگان مرزی تونهوانگ ، یکی از کانونهای فرهنگ بودایی ، می رسید (همان ، ص 23). در نزدیکی تونهوانگ محلی است به نام غارهای هزاربودا که در آن کمابیش پانصد غار کنده و نقاشی شده و نیز تورفتگیهای آراسته به پیکره های کنده کاری شده وجود دارد و نخستین غار آن در حدود 353 یا 366 ق م کنده و برپا شده است (درژ و بوهرر، ص 62). در همین غارهای هزاربودا، مارک اورل استاین ، باستان شناس ، در 1906 و 1914 به گنجینه ای از طومارهای نقاشی و نسخه های خطی یا چاپ قالبی بودایی (پانصد اثر هنری از جمله نقاشیهای ابریشمین ، سه هزار طومار کامل از مواد چاپ شده ، ششصد طومار دستنوشته و ششصد تکه سایر مستندات ) دست یافت که یکی از آنها، سوترای الماس متعلق به 868 بود که تا آن زمان کهن ترین

کتاب چاپی جهان محسوب می شد (فرانک و براونستون ، ص 24، 337ـ 338). پس از آن ، شهر تونهوانگ است که در سمت مغرب آن ، بیابانهای حوضة تاریم ، یکی از خشک ترین سرزمینهای جهان ، گسترده است . اطراف این بیابانها را از

شمال کوهستان تین شان ، از مغرب کوههای پامیر، از جنوب رشته کوههای کونلون و از مشرق کویر لوپ (نمک ) محدود

کرده است .

در شهر آنشی / آنسی راه دو شعبه می شد: یک راه به سوی شمال غربی می رفت و از شمال حوضة تاریم می گذشت ، راه دیگر به سوی جنوب غربی امتداد می یافت و از جنوب این حوضه عبور می کرد. راه جنوبی از گذرگاه میان رشته کوههای کونلون ، که در اسطوره های چینی جایگاه ایزدان است ، و از صحرای تاکلاماکان رد می شد (همان ، ص 17، نقشه ، ص 26ـ 27، 31ـ32، 52). امتداد این راه پس از گذشتن از پامیر شرقی ، در آخرین بخش کوهستان پامیر که دو رود جیحون (آمودریا) و سیحون (سیردریا) از آن سرچشمه می گیرند، به منطقه ای می رسید که امروزه عموماً ترکستان غربی نامیده می شود. در راه جنوبی حوضة تاریم ، نخستین منزلگاه ، قلعة میران در کنار دریاچة لوپ نور بود (همان ، ص 31ـ32، 36؛ درژ و بوهرر، ص 80). اورل استاین در آغاز قرن بیستم کتیبه ها و نقاشیهای این قلعه را چاپ و منتشر کرد که در آنها تأثیرات فراوانی را از آثار یونانی ، رومی ، بین النهرینی یا هندی می توان دید (درژ و بوهرر، ص 90). این جاده از شهرهای چِرچِن / شان ـ شان ، خُتن (با یشم فراوان سبز و سفید که در بستر کوهستانی رود ختن پیدا می شد) و یارغَند/ یارکند می گذشت و پس

از عبور از کاشغر به کوهستان پامیر می رسید (فرانک و براونستون ، ص 29، 30، 34؛ درژ و بوهرر، ص 36ـ37، نقشه ، ص 82، 102).



جادة شمالی پس از رسیدن به حوضة پهناور و پرآب شهر تورفان که قریب به صد متر پایین تر از سطح دریا قرار دارد (فرانک و براونستون ، ص 31ـ32، 36) و عبور از آن ، به کوه تین شان یا سرزمین هفت جویبار می رسید (همان ، ص 39؛ پیرنیا و افسر، ص 85). در اینجا نیز عبادتگاهی بودایی به نام غارهای هزار بودای بزکلیک / بَزقلیق (بزقلیق در لغت به معنای تزئین شده است ؛ 57 غار موجود) وجود دارد که دیوارهای کنده شده در صخره های شرق تورفان ، پوشیده از نقاشیهایی از آداب و مناسک دینی بودایی و مانوی است (درژ و بوهرر، ص 111). بازمانده های شهر باستانی (کیائو ـ هو/ کیو ـ شه ، بارکوتو/ یار ـ فوتو)، متعلق به دورة هان (252 ق م ـ 225 میلادی )، در مغرب

شهر کنونی تورفان (همان ، ص 104ـ 105)، و آثار بازمانده از شهر چهارگوشة مخروبه کنونی گوچن / گائوچانگ ، به وسعت 5ر1 کیلومترمربع ، ساخته شده در 640 میلادی (که از قرن سوم / نهم پایتخت اویغورها بوده است ) در نزدیکی شرق تورفان (همان ، ص 106)، بیان کنندة قدمت ناحیه و جاده است . این جاده پس از گذر از دامنه های تین شان و پشت سر گذاشتن دروازة یشم (یومن گوان ) و شهر لولان (معروف به شهر مردگان ، که اسون هدین در فاصلة سالهای 1894 تا 1898 میلادی ، آن را از زیر شنهای صحرا کشف کرد) و یک صحرای شنی ، به شهر پر آب کُرلا می رسید (که در قرن سوم میلادی به دلیل بند آمدن آب ، خالی از سکنه شد). از آن پس جاده در شمال امتداد می یافت و پس از گذشتن از کوهستان پامیر به کاشغر می رسید که غربی ترین نقطة حوضة تاریم بود (فرانک و براونستون ، ص 17، نقشه ، ص 30ـ34).

از کاشغر راه شمالی و جنوبی به هم می پیوستند. پس از کاشغر مکانی به نام برج سنگی قرار داشت که محل تلاقی کاروانهای تجاری چین با کاروانهایی بود که از طرف مغرب می آمدند. مکان آن را خُلْم * (تاشقرغان ) کنونی در ساحل علیای رود یارکند می دانند (پیرنیا و افسر، ص 85؛ بولنوا، ص 84). شاخه ای از جاده ، از کاشغر و از راه کوهستانی پامیر، به بلخ می رفت . بلخ تقریباً در میانة جادة ابریشم قرار داشت و پایانة جادة بزرگ هند بود (همان ، ص 37؛ پیرنیا و افسر، ص 86).

راه دیگری نیز از طریق کوهستان ، از کاشغر به فرغانه می رفت و از فرغانه به موازات خطی که از غرب به سوی فلات ایران کشیده می شد، از شهرهای سمرقند و بخارا می گذشت و از آنجا به مرو می رسید (فرانک و براونستون ، ص 37ـ 38).





شعبة دیگری از راه به سوی شمال می پیچید و به کرانة شرقی دریای خزر متصل می شد. سپس با قطع عرض دریای خزر، به باکو می رفت و در امتداد درة رود ارس ادامه می یافت و با گذشتن از جنوب شرقی دریای سیاه به قسطنطنیه (استانبول ) می رسید. راه دیگری نیز به سوی شمال غربی می رفت و از شمال دریای خزر می گذشت تا به کرانة شمالی دریای سیاه برسد (همان ، ص 41).

امتداد جاده از بلخ به طرف مرو و ناحیة جنوبی دریای خزر می آمد، شهرهای طوس و صد دروازه (هکاتومپیلوس ، پایتخت اشکانیان ، نزدیک دامغان امروزی ) را پشت سر می گذاشت ، سپس به ری می رسید و به سوی اکباتان (همدان کنونی ) امتداد می یافت و با قطع رشته کوه زاگرس به طرف بین النهرین و انطاکیه می رفت (همان ، ص 41ـ42؛ پیرنیا و افسر، ص 84، نقشه ).

شاخه ای از جادة ابریشم در مغرب ایران به سمت جنوب و سرزمینهای پست بین النهرین (جایی که دجله و فرات کاملاً به هم نزدیک می شدند و شهرهای بزرگی چون بابل ، سلوکیه ، تیسفون و بغداد به ترتیب در آنجا شکل گرفته بودند) امتداد می یافت (فرانک و براونستون ، ص 42). راه شاهی داریوش بزرگ در قرن پنجم پیش از میلاد، که شوش را به ساردیس / سارد در آسیای صغیر متصل می کرد، بخشی از راه ابریشم بود که از شوش به سمت شمال ، کوهستان زاگرس را قطع می کرد و به اکباتان می رسید (همان ، ص 87).

شاخة دیگر جادة ابریشم از اکباتان شروع می شد و به نینوا (موصل امروزی ) که هاترا/الحضر (دژ پارتیان در قرن اول و دوم میلادی ) در جنوب آن بود، می رسید و با گذر از حاشیة فلات آسیای صغیر (آناطولی )، به حلب و انطاکیه ختم می شد (همان ، ص 45، 88؛ درژ و بوهرر، ص 214).

در بین النهرین جاده به چند شعبه تقسیم می شد: یک شعبة آن راه بیابانی شمال غرب به سمت شهرهای حلب و انطاکیه در منطقة شامات بود (فرانک و براونستون ، ص 41ـ42)؛ یک شاخة آن از شهر دورا ـ ائوروپوس در کرانة فرات آغاز می شد و به پالمیرا (شهر نخلها، در هزارة دوم پیش از میلاد معروف به تَدْمُر * ) می رسید. شاخة دیگری از بابل شروع می شد و از بیابان می گذشت و به شهر پِتْرا می رسید که علاوه بر قرار گرفتن در مسیر یک راه بیابانی ، از طریق دهانة خلیج عقبه با دریای احمر نیز ارتباط داشت و با راه بزرگ ادویه که به شرق می رفت ، پیوند می خورد. جاده از پترا به سوی ساحل مدیترانه ، به غزه ، مصر (به ویژه به اسکندریه ) و به شهرهای صور، صیدا، جُبَیْل و بیروت می رفت (همان ، ص 44؛ درژ و بوهرر، ص 210). پترا کنار جادة عطریات نیز قرار داشت که از عربستان جنوبی به شمال و از راه دمشق و قوس غربی داخلی هلال خصیب به حلب و انطاکیه کشیده می شد. شهرهای حلب و انطاکیه نه تنها پایانة جادة ابریشم بلکه پایانة جادة عطریات نیز بودند. شعبة دیگر آن از بابل شروع می شد و قوس درونی رود دجله را می پیمود و از بسیاری شهرها مثل آشور و نینوا می گذشت (فرانک و براونستون ، ص 45). راهی نیز از شهرهای بالای دجله و فرات به سمت پایین این رودخانه ها و بندرهای خلیج فارس ، به راه دریایی ادویه می پیوست (همان ، ص 43ـ44).

شهرهایی که در مسیر اولیة جاده ابریشم قرار داشتند و باشکوفایی آن شکوفا و با سقوط آن تنزل کردند یا نابود شدند، از مغرب به مشرق عبارت بودند از: در غرب آسیا: بابل ، انطاکیه ، تیسفون ، پترا، پالمیرا، صور و صیدا؛ در فلات ایران : اکباتان و ری ؛ در دشت خشک ترکستان : مرو، سمرقند، بخارا، بلخ و تاشکند؛ در برآمدگیهای کوهستانی پامیر: کاشغر و یارکند؛ در بیابان حوضة تاریم : ختن ، شان ـ شان ، کوچا، قره شهر، لولان و تورفان ؛ در چین : تونهوانگ ، غارهای هزاربودا و پایتختهای باستانی چانگ ـ آن و لویانگ (همان ، ص 16).

قبل از کشف راههای بزرگ دریایی ، که متعلق به هیچ ملتی نبودند، ادامة جادة ابریشم از طرابزون ، از طریق دریای سیاه و دریای مدیترانه به قسطنطنیه و روم می رفت (همان ، ص 48). جنگهای بین پارتیان ــ که واسطة تجارت شرق با غرب بودند ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) ــ و روم ، موجب شد تا تجارت دریایی ، به ویژه از قرن دوم میلادی ، جای تجارت از طریق خشکی را بگیرد (درژ و بوهرر، ص 17). اروپاییان پس از تسلط بر دریانوردی کوشیدند از طریق دریا به شرق دسترسی یابند، دریانوردان پرتغالی کمتر از یک قرن پس از مرگ تیمور (807) به هند رسیدند و در 920/ 1514، در ساحل چین پیاده شدند (فرانک و براونستون ، ص 320). در عصر اکتشافات بزرگ نیز اروپاییان نه تنها در صدد گشودن راههای دریایی جدیدی به شرق بودند، بلکه قصد داشتند با دور زدن افریقا و آسیا، از راه دریا به چین دست یابند (همان ، ص 16).

پیشینه . به نظر می رسد لشکرکشیها و فتوحات هخامنشیان ، اولین گامها در گشوده شدن بخشی از راهی تجارتی ، زیارتی و سیاحتی بود که امروزه آن را جادة ابریشم می نامند. داریوش هخامنشی (521 ـ 485 ق م ) در بند سة کتیبه های خود در

نقش رستم و شوش ، علاوه برپارس از کشورهایی که آنها را فتح و مردمانی که بر آنها حکمرانی کرده است نام می برد، بدین قرار: از پارس به طرف شرق : ماد، پارت ، هرات ، بلخ ، سغد، خوارزم ،



زَرَنْگ ، رُخْج ، گَنْداره ، هند، سکاهای هئومورکه (هوم نوش )، سکاهای تیگرخئوده (تیزخود)؛ به طرف غرب : خوزستان ، بابل ، آشور، عربستان ، مصر، ارمنستان ، کاپادوکیا، سارد، یونان ، سکاهای ماورای دریا، سِکودَر/ اسکدار، اشقودره (در مقدونیه )، یونانیهای سپر روی سر، لیبیاییها، حبشیها، اهالی مَک / مچی یا، کاریان (در جنوب آسیای صغیر؛ شارپ ، ص 85، 93). بخش اعظمی از این کشورها در مسیر جاده ابریشم قرار داشتند. لشکر کشیهای اسکندر مقدونی (حک : 336ـ323 ق م ) و رواج پول واحد، یعنی دِرهم نقرة اسکندری در مشرق زمین ، به رونق روابط اقتصادی و سیاسی شرق و غرب بسیار کمک کرد و معاملات بازرگانی را آسان تر ساخت (دیاکونوف ، ص 6). اسکندر برای استحکام فرمانروایی خود و نیروی اقتصادی آن توجه خاصی به برقراری خطوط ارتباطی داشت ( رجوع کنید به گیرشمن ، ص 218)، به همین منظور در سرزمینهای مفتوح به ایجاد مراکز مسکونی بسیار، از اسکندریة مصر تا اسکندریة اوپیان (بر کرانة شرقی سند)، پرداخت که تأثیر بسیاری در بازرگانی بین شرق و غرب داشت . در ایران و خاورمیانه از بنای چند اسکندریه از جمله در شوش (سوزیان )، در ملتقای رود دجله و کرخه ، کرمان ، آراخوسیا (قندهار کنونی )، هرات (هره یه )، مرو (مَرْغیانا) و اسکندریة اقصی (خجند کنونی ) یاد شده است که همه بر سر راههای مهم سوق الجیشی و بازرگانی ساخته می شدند و به منزلة حلقه هایی بودند که ساتراپ نشینها را به یکدیگر متصل می کردند (دیاکونوف ، ص 6ـ7). بازرگانان و پیشه وران یونانی که در پی سود به دنبال لشکر اسکندر به راه افتاده بودند، در این شهرهای جدید که به دست او و به نام اسکندریه در کنار شهرهای قدیمی ساخته می شد، ساکن می شدند و رشته های جدیدی از کارهای بازرگانی و صنعتی در آنها به راه می انداختند و به دلیل داشتن مناسبات دیرینه با مراکز تجاری یونان ، تسهیلات فراوانی در امر تجارت به وجود می آوردند (همان ، ص 7ـ 8). سلوکیان نیز که از 312 تا 64 ق م از سند تا مصر فرمانروایی داشتند، بر بخشهایی از این راه اوراسیایی ، حکمرانی می کردند . اشکانیان (250 ق م تا 226 میلادی ) نیز از زمان مهرداد اول (171 تا 138 ق م )، که سرزمین تحت حکومت او از سویی با هند و از سوی دیگر با بین النهرین و آسیای صغیر همسایه شده بود، این بخش از جادة ابریشم را در اختیار داشتند.

در مشرق ، چینیها از قرن دوم پیش از میلاد مترصد گشودن راهی به غرب بودند. در 138 ق م به دستور هان ، سرداری به نام چانگ کی ین مأمور شد به ایالت بلخ (دیار تاهیاها، مقدونیان ساکن بلخ ) برود تا راهی برای از بین بردن قوم هیونگ نو ، اجداد هونها، پیدا کند تا چین بتواند کاروانهای تجاری خود را از سرزمین آنان عبور دهد. این سردار پس از ده سال اسارت در دست هیونگ نوها، گریخت و خود را به فرغانه (=تووان / تووا ) رساند و از آنجا به کانگ کیو (ناحیه ای در سمرقند) و سپس به ایالت بلخ رفت ( > «روابط نواحی تووان » < ، ص 419ـ 421). در 126 ق م به چین بازگشت و بر اساس مشاهدات خود پیشنهاد کرد راه مستقیمی به غرب چین و تا بلخ (باکتریا) بگشایند تا از کالاهای متنوع آنجا بهره مند شوند (درژ و بوهرر، ص 9). بر اساس گزارش وی این راه باید از سرزمینهای زیر می گذشت :

ــ سرزمین فرغانه با هفتاد شهر کوچک و بزرگ متحد، اهالی آن شهرنشین ، کشاورز با محصول گندم و برنج و انگور و اسبهای عالی و شهرها و خانه های محصور، با صدهزار جمعیت و سربازان کماندار، در جنوب غربی هیونگ نوها، در مغرب هان ها ( > «روابط نواحی تووان » < ، ص 422).

ــ سرزمین ووسون های کوچ نشین با ده هزار کماندار آمادة جنگ در شمال شرقی فرغانه (همان ، ص 423).

ــ سرزمین سغدیان کوچ نشین (= کانگ کیو) با نودهزار کماندار در شمال فرغانه (همانجا).

ــ سرزمین بخارا (یوئه ـ چی / ویجی / ویج )، با یکصد تا دویست هزار کماندار در مغرب فرغانه در شمال رود وی (همان ، ص 424).

ــ سرزمین تاهیاها در جنوب رود جیحون در جنوب غربی فرغانه ، با خانه ها و شهرهای محصور، با یک میلیون جمعیت و بازرگانان کارآمد که در بازار پایتخت آن هر نوع کالایی پیدا می شد. سرزمین هند (= شین ـ تو) در جنوب شرقی آن بوده است (همان ، ص 425ـ426).







ــ سرزمین پارتها (آن ـ سی / اشکانیان / پرثَوَه ها) در مشرق بر ساحل دیگر رود جیحون ، در غرب کوشانیان (یوئه ـ چی ) با حدود یکصد شهر متحد کوچک و بزرگ محصور با بازارهای بزرگ و سوداگران فراوان و مسکوکات نقره ای مزیّن به تصویر شاهان . قومی شهرنشین و کشت کار که کشت ایشان برنج و انگور بود (همان ، ص 424ـ 425).

ــ سرزمین یوئه ـ چی (تاجیکها، در ترکستان )، در مغرب فرغانه ، در شمال رود سیحون ، گرم و مرطوب و پرجمعیت در مغرب سرزمین پارتها. کشت کار و برنج کار (همان ، ص 424).

سردار کی ین نمایندگانش را به فرغانه ، سمرقند، بلخ ، سرزمین پارتها، هند/ سند، بخارا و همة سرزمینهای مجاور روانه کرد (همان ، ص 426ـ431؛ برای معادلهای فارسی نام سرزمینهای یادشده رجوع کنید به مظاهری ، ج 2، ص 583 ـ589، 597). این نمایندگان در سالهای بعد با فرآورده های این سرزمینها بازگشتند ( > «روابط نواحی تووان » < ، ص 432).

از 115 ق م پادشاه چین ، داد و ستد با کشورهای مغرب چین را شخصاً سازمان می داد (مظاهری ، ج 2، ص 598). در حدود 105 یا 115 ق م ، چینیها راه تجاری و کاروانی غرب را در جستجوی فرآورده های کمیاب مغرب چین (مانند سنگ یشم سبز و سفید، سنگ لاجورد، شیشه های رنگی و اسبهای نیرومند) گشودند و تا نیمة آسیا به پیش رفتند (فرانک و براونستون ، ص 12ـ13). از آن سو نیز غرب برای دستیابی به کالاهای شرق ، به خصوص ابریشم ، راهی به سوی شرق گشوده بود. این راه از انطاکیه در آسیای صغیر شروع می شد و با عبور از منطقة شامات و حوضة فرات و شهر سلوکیة دجله به همدان ، ری و شهر صددروازه می رسید و از آنجا به مرو و بلخ

می رفت و در اطراف تاشقرغان بین اورخون (پامیر کوچک ) و سرچشمه یارکند/ یارقند ] در محل برج سنگی [ میان کاروانهای غربی و چینیها مبادلات تجاری صورت می گرفت ( رجوع کنید به معتکف ، ص 319ـ320). بیشترین تعداد کاروانها در هر سال بیش

از ده قطار و کمترین آن شش یا پنج قطار بود. طی کردن

بلندترین مسیرها نُه سال طول می کشید ( > «روابط نواحی تووان » < ، ص 433).

در 101 ق م چینیها فرغانه را مطیع ساختند و جنوب دریای خزر و تیسفون را کشف کردند. در حوالی 100 ق م اشکانیان سفیری با هدایا از این راه جدید به دربار فغفور فرستادند. از 48 تا 23 ق م کوچ نشینان ، جاده ابریشم را ناامن کردند (مظاهری ، ج 2، ص 595). بر اساس گزارشی چینی در سال 81 میلادی ،

اقلامی که به چین وارد می شد عبارت بود از قاطر، الاغ ، شتر، اسبهای کهر و تیزتک و اقلامی که به خزانة امپراتور می رسید شامل پوستهای سمور، موش خرما، روباه و گورکن ، و قالیچه های رنگین و فرشهای خوش نقش که در ازای آنها در درجة اول ابریشم ، بعد یشم ، سنگهای درخشان ، ظروف مرجانی و بلوری از چین خارج می شد (فرانک و براونستون ، ص 139). در 94 میلادی چینیها داد و ستد با کشورهای مغرب را به سردار پان چائو، فرمانروای حدود پامیر، سپردند که سپاهیانش تا دریاچة آرال و بحر خزر پیش رفتند. وی کان یینگ ، افسر چینی ، را مأمور بازشناسی امپراتوری روم (یا چنانکه چینیها می نامیدند: مملکت تا ـ تسین / تا ـ چین ) کرد که مشتری ممتاز انواع حریر چینی بود. او از طریق مرو، ابیورد، جرجان ، ری و همدان به تیسفون رفت . اشکانیان که از دو قرن قبل ، در این عظیم ترین بازرگانی جهان باستان نقش واسطه داشتند، راه روم را به کان یینگ نشان ندادند و خلیج فارس را به عنوان دریای مغرب / دریای مدیترانه به او معرفی کردند و او را به خوارک (= خاراکس ، در جزیرة آبادان )، خوارگان (مرکز مملکت تیائو ـ شیها) در محل القورنة فعلی و تائوکه (تَوَّج ، نزدیک بندر کنونی دیلم ) راهنمایی کردند که از یک سو با یمن و زنگبار در افریقا و از سوی دیگر با بمبئی داد و ستد داشتند. کشتیهای اشکانیان حتی تا سیلان و اندونزی هم می رفتند (مظاهری ، ج 2، ص 598 ـ 600؛ نیز رجوع کنید به پیرنیا، ج 3، ص 2698). در قرن دوم میلادی ، کوشانیان (128 ق م تا 450 میلادی )، که بر بلخ و کاشغر و یارکند و ختن و هندوستان حکومت می کردند، در زمان پادشاه خود، کانیشکا (123ـ153 میلادی ) نیز مدتی بر بخشی از جادة ابریشم تسلط داشتند و نمایندگانی را به آسیای مرکزی و چین فرستادند ( > «جادة ابریشم » < ، ص 2).

بر اساس گزارش مورخی چینی به نام پان یونگ ، چینیها تا



حدود 105 میلادی سعی داشتند نهادهایی را برای اداره و امنیت راهها به وجود آورند ( رجوع کنید به مظاهری ، ج 2، ص 601ـ602). همو در گزارش خود از دو راه ، یکی شمالی از طریق تورفان و دیگری جنوبی از طریق ختن و یارکند صحبت می کند که از شمال و جنوب یارکند دریا (تاریم ) می گذرند ( رجوع کنید به همان ، ج 2، ص 613ـ614).

در قرن ششم میلادی تجارت ابریشم عمدتاً در دست بازرگانان ایرانی بود که کالای خود را هم از راه خشکی و هم از راه دریا حمل می کردند. جنگهای امپراتورِ روم یوستی نیانوس (ح 527 ـ 565 میلادی ) با ایرانیها بی ارتباط با تلاش برای دستیابی به ابریشم نبود (درژ و بوهرر، ص 32).

مسلمانان در دهه های نخستینِ قرن اول هجری بر بخشی از این جاده مسلط شدند. آنها بلافاصله پس از سقوط مداین در سال شانزدهم هجرت ( رجوع کنید به بلاذری ، ص 368)، بر کرانة دجله ، و سپس با سقوط نهاوند در سال نوزدهم یا بیستم هجرت (همان ، ص 428)، بر بخش دیگری از این راه استیلا پیدا کردند. اَحْنَف بن قیس ، در زمان عثمان (23ـ35)، و در زمان ولایت عبداللّه بن عامر در خراسان ، تا بلخ پیش رفت و آن را گشود و راهی طولانی را از ری و بیهق و طوس و مرو و سمرقند کاملاً در اختیار گرفت (همان ، ص 580ـ584).

معروف ترین شاهراه دورة عباسیان (132ـ656)، دوره ای که حوزة فرمانروایی مسلمانان به بیشترین وسعت خود رسید، جادة بزرگ خراسان بود که به شرق می رفت و بغداد را به شهرهای ماوراءالنهر در حدود چین متصل می ساخت . مسیر این جاده تا حد زیادی منطبق با راهی است که جادة ابریشم نامیده می شود. این شاهراه از دروازة خراسان در مشرق بغداد شروع می شد و از دجله و صحراها می گذشت تا به حلوان می رسید، در حلوان وارد ایالت جبال می شد و آن را به صورت مورب طی می کرد و به سمت مشرق می رفت و پس از عبور از کرمانشاه و همدان به ری می رسید. آنگاه به سمت مشرق ادامه می یافت و از قومس می گذشت . این شاهراه که کوههای طبرستان در سمت چپ آن و کویر نمک در سمت راست آن قرار داشت ، نزدیک بسطام به ایالت خراسان وارد می شد، از نیشابور و طوس می گذشت و به مرو می رسید. از آنجا وارد کویر می شد و در حدود آمل به ساحل رود جیحون می آمد. از آنجا بخارا و سمرقند را پشت سر می گذاشت و به زامین در مشرق سمرقند می رسید. در این محل راه دو شعبه می شد: راه سمت چپ به چاچ (تاشکند) می رفت و از آنجا به اُترار در ساحل سیحون سفلا منتهی می شد. راه دیگر از زامین به سمت راست منحرف





می گردید، به ایالت فرغانه و سیحون علیا می رفت و پس از عبور از کرسی آن ناحیه ، به اوزکَنْد در مرز صحرای چین منتهی می گردید (لسترنج ، ص 9 و نقشة 1). اسلام به تدریج از طریق مبلّغان و فقیهان از طریق همین راه به سوی شرق پیش رفت . در

دورة اسلامی ، شهر بلخ تقریباً نقطة پایانی جادة بزرگ چین

به سمت غرب و همچنین آخرین نقطة تسلط اسلام بر این بخش از جهان بود. ابن خرداذبه ، جغرافیدان مسلمان قرن سوم ، طول فواصل شهرها را در جاده های غرب به شرق ، تا

بلخ ، به فرسخ به دقت تعیین کرده و بقیة فواصل را تا شهرهای چین و مغولستان و غیره به مقیاس روز ذکر کرده است (جاهای متعدد). ناصرخسرو قبادیانی نیز در سفر هفت سالة خود

(437 تا 444) قسمتی از جادة ابریشم را از مرو تا حلب

و طرابزون و حتی تا صور و صیدا پیمود و در بازگشت ، از

مرو تا بلخ را نیز طی کرد و در 444 به بلخ رسید ( رجوع کنید به ص 2، 174 و نقشة مسیر پیوست ). در دورة اسلامی ، حکومتهای محلیِ ایران می کوشیدند بر بخشهایی از جادة اصلی ابریشم

که در قلمرو آنها بود تسلط یابند. طاهریان در 207 بر جاده های ری و خراسان (نیشابور)، صفاریان در 260 بر جاده های نیشابور و ری ، سامانیان در حدود 290 بر جاده های ری و زنجان ، آل بویه (دیلمیان ) در 357 بر ری ، غزنویان در نیمة دوم قرن سوم بر

کابل و در 420 بر ری ، سلجوقیان در 429 بر نیشابور و سپس

بر ری و همدان ، و غُزها در 584 بر آذربایجان و راههای

آن استیلا داشتند (باستانی پاریزی ، ص 233).

جادة ابریشم ، پس از استقرار مغول در 603، به دلیل گستردگی قلمرو و وحدت اداری و نظامی آنها، که امنیت و آزادی تجارت بین شرق و غرب را تضمین می کرد، دایر بود (اشراقی ، ص 188). ایلخانان مغول در 616 بر خراسان و سپس بر آذربایجان مسلط شدند و نظارت بر این بخش از جاده را در اختیار گرفتند (باستانی پاریزی ، ص 234).

مارکوپولو در سفر تجاری خود به چین ، که از 670 تا 695/ 1271ـ1295 به طول انجامید، از ونیز و از راه دریای مدیترانه به اورشلیم و سپس از راه خشکی به طرابزون رفت و با عبور از ایران ، شهرهای بلخ و کاشغر و یارکند و ختن و شاچو و سوچو و کانسو را پشت سر گذاشت و به خانبالق / خانبالیغ پایتخت قوبیلای قاآن ، امپراتور مغول ، رسید و از راه دریا به ونیز بازگشت ( رجوع کنید به مارکوپولو، جاهای متعدد؛ بولنوا، ص 206، نقشه ). در زمان مارکوپولو، که مسیرهای کم ارتفاع جادة ابریشم دستخوش جنگ و درگیری شده بود، راههای عمدة جادة ابریشم از سرزمینهای بلند عبور می کرد و از شهر اکباتان ، که جنبة چهار راهی داشت ، به سمت شمال غربی می رفت و از تبریز می گذشت . سپس از بلندیهای ارمنستان ، نزدیک دریاچة وان و کوه آرارات ، از طرابزون رد می شد و از طریق دریای سیاه و مدیترانه به

اروپا می رسید ( رجوع کنید به همان ، جاهای متعدد؛ بولنوا، همانجا).

گاه این راه را «جادة طلایی سمرقند» می نامیدند (فرانک و براونستون ، ص 46).

سربداران نیز در حدود 737 بر قسمتی از جاده ، بین حوالی سبزوار و قسمتی از مازندران ، تسلط داشتند (همانجا). با از بین رفتن سلطة سراسری قوبیلای قاآن و با شکست طغاتیمور، آخرین امپراتور مغول ، به دست چینیها و مرگ او در 754، یکپارچگی جادة ابریشم به تدریج از میان رفت و هر کدام از حکومتهای محلی در دوره های مختلف تاریخی بر بخشی از آن استیلا داشتند. تیموریان در 792 بر جادة ری و سپس از 796 تا 807 بر جاده های تبریز و موصل و شام و حلب مسلط بودند (همانجا).

کلاویخو در آغاز قرن نهم (805/1403) از قادس در اسپانیا به راه افتاد و پس از گذشتن از شهرهای رم و رودس از راه دریایی ، به خشکی رسید و قسطنطنیه و تبریز و سلطانیه (پنج ماه توقف ) و ری و جاجرم و بلخ را پشت سر گذاشت و پس از پانزده ماه وارد سمرقند پایتخت هولاکو شد ( رجوع کنید به کلاویخو، ص 20ـ26 و نقشة مقابل ص 14). او در بازار تبریز بیش از هر کالای دیگری پارچه های ابریشمی و تافته و ابریشم خام دید ( رجوع کنید به همان ، ص 162) و در سلطانیه انواع ابریشم ایرانی ، از جمله ابریشم شماخی شیروان و تافتة شیراز، نظرش را جلب کرد که از گیلان و شیروان و ایالات اطراف شیراز به این شهر حمل می شد. بازرگانان ایران و جنووا و ونیز به آنجا می آمدند و کالاهای ابریشمی از آنجا به دمشق و دیگر قسمتهای سوریه و ترکیه و کَفَه (در کریمه ) صادر می شد (همان ، ص 168). او همچنین از کارخانة ابریشم سمرقند، که پرند زیتونی و زربفت و کرپ و تافته و غیره تولید می کرد و نیز از بازار سمرقند که مملو از پرنیان بسیار مرغوب و عالی و مخصوصاً حریر چینی بوده سخن گفته است ( رجوع کنید به همان ، ص 284ـ286).

در 857/ 1453 جادة ابریشم از رونق افتاد زیرا ترکان عثمانی قسطنطنیه را تسخیر کردند و بر سواحل شرقی و جنوب شرقیِ مدیترانه و نیز بر راههای زمینی و دریایی قدیمی بین آسیا و اروپا مسلط شدند (اشراقی ، ص 191). به این ترتیب ، راههای دریایی جدیدِ بدون خطر جانشین جادة ابریشم شد (فرانک و براونستون ، ص 16).

پس از تشکیل دولت صفوی (ح 906) و بسته شدن راه ماوراءالنهر به دست ازبکان و راه آسیای صغیر به دست عثمانیان ، موانع بزرگی بر سر این راههای تجاری پدید آمد و جادة ابریشم دیگر به صورت سابق وجود نداشت . با این همه ، تولید و صدور ابریشم متوقف نشد زیرا دولت صفوی ، با تولید ابریشم و بافته های ابریشمی در ایران ، رقیب چینیان شده بود (اشراقی ، ص 188). صفویان از 907 تا 1134 از هرات تا بغداد را تحت سلطه داشتند. پس از آن بر اثر تغییر شرایط جهانی در امور داد و ستد و حمل و نقل ، وضع راهها نیز به کلی تغییر کرد (باستانی پاریزی ، همانجا).

مسئولیت تأمین امنیت و رفاه کاروانها در جادة ابریشم ، از جیحون به سوی ایران ، از زمان اشکانیان به عهدة حکام ایرانی بود. ایزیدور خاراکسی ، اندکی پیش از میلاد و اوایل قرن اول میلادی ضمن ارائة فاصله های منزلگاهها (شهرها و روستاها و کاروانسراها)ی سرزمینهای تحت فرمانروایی اشکانیان ، از انطاکیه تا مرز هند، که جمعاً 858 شونی معادل تقریبی 145 ، 2 میل (ح 432 ، 3 کیلومتر) می شود، 136 منزلگاه خدماتی (کاروانسرا) برای کاروانیان را شمرده است ( رجوع کنید به ایزیدور خاراکسی ، ص 1ـ7). امروزه در ایران در طول راههای اصلیِ جادة ابریشم ، به فاصلة یک منزل ، آثار کاروانسراهایی دیده می شود که اغلب یا قدیمی اند یا بر بقایای کاروانسراهای پیشین بنا شده اند (باستانی پاریزی ، ص 205)، مانند کاروانسراهای موجود از سرخس تا کرمانشاه که بنای آنها عمدتاً متعلق به دوران صفویه یا قاجار و بعضی نیز متعلق به دوران قبل از اسلام است که احتمالاً بر بقایای کاروانسراها یا چاپارخانه های بین راهِ قبلی ساخته



شده اند. برخی از این کاروانسراها از مشرق به مغرب عبارت اند از: رباطهای شرف ، ماهی (رباط جاهه )، سنگ بست ، قدمگاه ، نیشابور، مهر،مزینان ، صدرآباد، عباس آباد، اِلْهاک ، میاندشت ، سپنج ، میامی ، بَدَشْت ، قوشه ، آهوان ، اندیشه وانی ، سمنان ، لاسجِرْد، ده نمک ، ایوانکی ، دیرگچین ، عین الرشید، قلعه سنگی ، عباس آباد(سیاه کوه )، ملایر، بیستون (شیخ علیخان )، سرپل ذهاب ، اسلام آباد غرب ، و ماهیدشت ( رجوع کنید به کیانی ، ص 596 ـ 612؛ بختیاری ، ص 319ـ346).

در 1313ـ1314 ش / 1934ـ1935، با راه پیمایی بزرگ دهقانان چین ، پس از تشکیل حزب کمونیست و شروع مبارزات داخلی آن ، و مقاومت چین در مقابل حملة ژاپن و طرفداری شوروی از چیان کایچک ، راه تجاری متروکة قدیمی راهی مستقیم برای رساندن تدارکات نظامی بود. بیشتر کامیونهای ستون نظامی از طریق جادة قدیم ابریشم ، در طول آمودریا رفت و آمد می کردند. این وضع جدید موجب شد تا راه اصلی ترکستان ، بزرگراه سرخ نامیده شود (وود ، ص 243).

در اواخر دهة 1360 ش / 1980 چین صنعت جهانگردی را در جادة ابریشم توسعه داد. محوطه های باستانی و تاریخی و نیز بخشی از دیوار چین و معبدهای پشت غارهای هزار بودا، مرمت یا بازسازی شدند (همان ، ص 244).

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1370 ش / 1991 و استقلال پنج جمهوری آسیای مرکزی (قزاقستان ، قرقیزستان ، تاجیکستان ، ترکمنستان و ازبکستان ) و نیز گشایش مرزهای این جمهوریها به روی تجارت بین المللی ، بخش مرکزی جادة ابریشم گشوده شد ( رجوع کنید به همان ، ص 245).

هنگامی که چین و همچنین کشورهای تازه استقلال یافتة آسیای مرکزی با مرمت کردن ساختمانهای قدیمی و پیوند دادن کاشغر به شبکة راههای چین و پرورش شتر برای سفرهای بیابانی ، آمادة بهره برداری از درآمد صنعت جهانگردی در ماورای پامیر می شدند، افغانستان هنوز درگیر اختلافات داخلی با انهدام آثار فرهنگی هزاران ساله ، ویران کردن مجسمه های بزرگ بودا در بامیان و تاراج اموال موزة کابل و کاپیسا، بخشی از جاذبه های جهانگردی جادة ابریشم را از بین برد (همانجا).

در دهة آخر قرن چهاردهم / بیستم به دلیل دگرگونیها و رخدادهای دوران ساز در جهان ، ضرورت احیای جادة ابریشم در دستور کار سازمانهای جهانی قرار گرفت (شواردنادزه ، ص 2).

از 1356 تا 1367 ش / 1977ـ 1988 سازمان تربیتی ، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، اجرای طرح «مطالعة جامع جادة ابریشم » را آغاز کرد (عبدلی ، ص 10). سازمان جهانی جهانگردی طرحی برای ارتقای جایگاه جادة ابریشم در بازارهای اصلیِ جهانی بنیان گذاشت . نخستین اجلاس جادة ابریشم با حضور نوزده کشور در مهر 1373/ اکتبر 1994 در تاشکند ازبکستان برگزار و بیانیة جادة ابریشم صادر شد. این سازمان در 1375 ش / 1996 و 1376 ش / 1997 بازار جادة ابریشم را در بازارهای جهانگردی بین المللی در برلین برپا کرد. در خرداد 1375/ ژوئن 1996 به دعوت دولت چین ، گردهمایی جادة ابریشم با شرکت 25 کشور در شهر شیان برگزار و خواستار صدور «ویزای جادة ابریشم » شد. در دی 1376/ ژانویة 1997 اجلاسی در بارة جادة ابریشم با شرکت مقامات عالی رتبة نوزده کشور در شهر نارای ژاپن برگزار شد(راموس ، ص 37ـ39). دومین اجلاس بین المللی جادة ابریشم نیز در تابستان 1376 ش در تهران برگزار شد.

راه ابريشم در عصر هخامنشيان

گويا دولت هخامنشيان نخستين حكومتي بود كه به اهميت راه ابريشم و لزوم گسترش آن پي برد و در راه گسترش آن كوشيد.

منبع: فصلنامه علمي- ترويجي تاريخ رواب خارجي مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه، سال ششم، شماره 21، پائيز و زمستان 1384.

«قديم ترين راه بزرگ ايران، جادة شاهي بود كه از بابل شروع مي شود و با گذر از تنگناي زاگرس به كرمانشاهان و اكباتان (همدان) مي رسيد؛ از آنجا كه به روي مي رفت و در امتداد جنوب البرز به باكتريا (بلخ) مي انجاميد. اين راه از روزگاران كهن، اصل ترين راه پيوند شرق و غرب بود. بدين ترتيب، راه ابريشم، راه نوبنياد، بلكه همان مسير قديم است كه در گذر روزگاران از آسياي مركزي به چين پيوسته و سرازير شدن كاروانهاي ابريشم، اين نام را بر آن نهاده است.»

راه ابريشم در عصر سلوكيان:

در دورة سلوكيان، نيمة غربي راه ابريشم به دست سلوكس نيكاتور افتاد. افزون بر آن، افغانستان، بلخ، ايران، بين النهرين، ارمنستان، سوريه و بخشهايي از آسياي صغير، حوزة حكومتي وي را تشكيل مي دادند. سلوكيان از آن رو كه مي خواستند جانشينان اسكند را در انتهاي غربي آسياي صغير و سواحل اژه، تركيه و يونان در امر تجارت ابريشم سهيم كنند، به تدريج سوريه را به نقطة مركزي غرب راه ابريشم تبديل كردند. انطاكيه و ديگر شهرهاي تجاري سلوكي در اين راستا ايجاد شدند. شهر جديد سلوكيه در بيست و چهار كيلومتري جنوب بغداد به تدريج به صورت يك شهر چهار راهي بين النهريني براي تجارت راه ابريشم ساخته شد.

در سدة نخست ميلادي دو تحول مهم، افزايش شبكه هاي سنتي تجاري را موجب گرديد. يكي وجود راه ابريشم كه با عبور از آسياي صغير و انطاكيه، با چين مرتبط مي شود و ديگري مسير مستقيم دريا كه بازرگانان اسكندراني از راه آن به هند دسترسي مي يافتند.

راه ابريشم در عصر اشكانيان

هم زمان با دورة اشكانيان، راه ابريشم با گذر از آسياي مركزي، ايران و چين را به هم پيوند داد، اشكانيان كه با روميان رقابت سياسي داشتند، تجار رومي را به آساني اجازة عبور نمي دادند. در اواسط قرن دوم ميلادي تجارت ابريشم از اين راه به كلي موقوف شد و كشتيهاي چيني از راه دريا ابريشم را به مالاكا، سيلان و ساحل شرقي هندوستان مي آوردند و تجار يوناني و رومي آن را در نقاط از آنان مي خريدند.

در حدود سال 140 پيش از ميلاد، اوو، امپراتور نامدار دودمان هان (HAN)، قدرت را در چين به دست گرفت. وي پس از شكست دادن اشراف طايفة مجار (Hunnish Race) كه مهم ترين مانع راهيابي چينيان به سرزمينهاي باختري بودند، رو به غرب آورد تا هم به درة فرغانه، مركز توليد و پرورش اسب، دست يابد و هم امپراتوري خويش را تا مرزهاي امپراتوري پارت بگستراند. از اين رو، در سال 139 پيش از ميلاد نماينده اي را به نام جانگ چيان راهي سرزمينهاي غربي كرد تا وي ضمن آشنايي با اوضاع سياسي، نظامي ، جغرافيايي، اقتصادي و فرهنگي آن منطقه، زمينه را براي گشودن راهي به سوي غرب فراهم آورد. در سال 116 پيش از ميلاد جانگ چيان براي دومين بار در رأس هيئتي سيصد نفره، در حالي كه مقدار زيادي طلا، نقره و پارچة ابريشمين همراه خود داشت، به سرزمينهاي غربي راهي شد. بدين سان بين حكومتهاي غربي و اشكانيان روابط رسمي برقرار شد. امپراتور چين كوشيد ابريشم چين را به كشورهاي باختري صادر كند. با گشوده شدن اين راه، نخست مأموران سياسي چين و سرزمينهاي آسياي مركزي كالاهاي گوناگون را از اين سو به آن سو مي برند، اما ديري نپاييد كه بازرگانان سغد، كوشان و پارت رشتة كار و داد و ستد را در دست گرفتند. اين بازرگانان كه به گويشهاي گوناگون ايراني سخن مي گفتند، كاروانهاي بزرگي از شتر روانه مي كردند كه بارشان عطر، جواهر و بلور بود.

مهم ترين حركت سياسي براي حذف ايران از راه اصلي ابريشم، جنبش كوشانيان و چيرگي آنان بر مسيرهاي شرقي بين ايران و چين (آسياي مركزي و ماوراء النهر) بود. در اين دروه رشتة بازرگاني در آسياي مركزي و ماوراء النهر در دست بازرگانان سغدي و خوارزمي بود.

كوشش سغديان و خوارزميان سبب شد بازرگانان عرب، قبايل و خاندانهاي با سابقه در امر تجارت ابريشم را در مناطق مسكوني اصلي ابريشم اسكان دهند و اين پاسداري از اين راه تا عصر صفويان ادامه يافت.

راه ابريشم در عصر ساسانيان:

در دوران ساساني ارتباط بين ايران و روم نه تنها در عرصة مناسبات بازرگاني، بلكه تجارت ابريشم و مناسبات اجتماعي دو منطقه گسترده تر شد.

همچنان كه ايران ِساساني به اهميت راه بازرگاني ادويه و تجارت ابريشم از راه زميني فلات ايران مي افزود، روم شرقي هم به تدريج توانست عرضه كنندة انحصاري ابريشم به اروپا باشد، پس توافقهايي براي تجارت ابريشم بين دو دولت صورت گرفت.

رقابتهاي شديد امپراتوريهاي ايران و بيزانس بر سر ارمنستان، بي ترديد با عوامل اقتصادي و حفظ راههاي بازرگاني ارتباط داشته است.

در سال 562 م. پيمان صلح پنج ساله اي بين بيزانس و روم به امضاء رسيد كه بر اساس آن، بازرگانان دو دولت حق مبادلة كالا در مراكز گمركي را داشتند و شهرهاي نصبين و دارا مهم ترين مراكز آن بودند.

اين قرارداد پس از مدتي از سوي امپراتور بيزانس، بر سر ارمنستان، بي ترديد با عوامل اقتصادي و حفظ راههاي بازرگاني ارتباط داشته است.

در سال 562 م. پيمان صلح پنجاه ساله اي بين بيزانس و روم به امضاء رسيد كه بر اساس آن، بازرگانان دو دولت حق مبادلة كالا در مراكز گمركي را داشتند و شهرهاي نصبين و دارا مهم ترين مراكز آن بودند. اين قرارداد پس از مدتي از سوي امپراتور بيزانس، ژوستن دوم، نقض شد. در اين هنگام بود كه بيزانيسها كوشيدند راه ديگري را خارج از مرزهاي ايران بيابند و بتوانند با استفاده از رقباي ايران، يعني تركان و سغديان، ابريشم را به صورت مستقيم به دست آوردند.

در اواخر سدة ششم ميلادي به سفير سغد اجازة فروش پارچه هاي ابريشمين در تيسفون داده شده بود. سغديان كه خواهان داشتن رابطة بازرگاني مستقيم با روميان بودند، خاقان ترك، ايستمي خان را وارد كردند با دولت ايران و خسرو انوشيروان براي صدور مستقل ابريشم ارتباط برقرار كند، اما چون انوشيروان نپذيرفت، تركان در صدد حمله به ايران بر آمدند، اما كاري از پيش نبردند.

امپراطوري بيزانس پيش از توسل به تركان، كوشيد تا از راه دريا با هند ارتباط برقرار كرده و به طور مستقل به كالاهاي هندي و ابريشم چين دست يابد؛ پس با دولت حبشه ارتباط برقرار نمود تا بازرگانان رومي با كمك دريانوردان حبشي بتوانند با بنادر هند مرتبط شوند، اما قدرت دريانوردان ايراني در هند آن چنان فزوني داشت كه حبشيان كاري از پيش نبردند.

بدين ترتيب ايران از سدة چهار ميلادي مالك بي رقيب راه كاروان روِ بازرگاني به هند بود.

در بررسيهاي باستان شناسي آشكار شده است كه در منطقة سمرقند، فرغانهة بخارا و حوزة رو طارم، پارچه هاي ابريشمي توليد مي شد. مورخان توليد پارچه هاي ابريشمي در ايران را به عهد شاپور دوم، پادشاه ساساني نسبت داده اند.

يكي از پارچه هاي يافته شده داراي نقشي با تصوير ايزدمهر است.

با سقوط امپراطوري ساساني، براي مدتي امنيت راهها و حركت كاروانهاي بازرگاني دچار وقفه شد و امپراطوري چين چون از اين بابت زيان اقتصادي فراواني مي ديد، درصدد تجارت با روم و سرزمينهاي غربي آن برآمد. عواملي چون رشد صنعت كشتي سازي ودريانوردي و استقبال روميان از اين صنعت، موجب شد تجارت ابريشم از راه دريايي ادامه يابد. بازرگانان چيني با نواحي شمال افريقا، خليج فارس، درياي سرخ و شبه جزيرة عربستان و نواحي باختري داد و ستد كردند. سرانجام با باز كردن پاي اعراب به چين، بار ديگر راه اصلي تجارت ابريشم اهميت يافت.

راه ابريشم از آغاز دوران اسلامي تا عصر مغول

با نزديكي حكومتهاي سلاجقه، ايلخانيان، تيموريان، و افشاريان به مرزهاي چين و هند، روابط تجاري و فرهنگي بين اين دولتها با حكومت ايران دوباره برقرار گرديد. البته با تصرف نواحي شام، مصر، ماوراءالنهر و ايران به دست اعراب مسلمان، صنايعي چون ابريشم بافي، مورد توجه قرار گرفته بود.

راه ابريشم در عصر مغول:

پس از فرو نشستن عطش كشورگشايي مغولان، تجارت ايران با چين و كشورهاي اروپايي، به ويژه در زمينة ابريشم، رونق يافت. بازرگانان و مسافراني كه خواهان تجارت پرسود با هند بودند، بيشتر از راه كوهستاني پامير، يارغند و يا كاشغر راهي بلخ مي شدند. بلخ راهي بازرگاني، نظامي و نيز يك راه مسافرتي بود. بلخ، گردنبند شهرهاي اسلامي و همچنين كانون عمدة بودايي گري شرق آسيا بود كه سرانجام چنگيزخان به بزرگي آن پايان داد.

خراسان، كرمان، يزد، فارس و گيلان را مي توان مهم ترين مراكز ابريشم بافي در آن دوره دانست.

راه ابريشم در عصر تيموريان

در سال 796 ق / 1392 م. تيمور هدايايي مانند: پارچه، اسلحه و به ويژه اسب به چين فرستاد و در سال 798 ق / 1394 م. سفير تيمور، دويست اسب را با نامه اي دوستانه خطاب به هونگ وو، به چين برد.

در سالهاي 809 806 ق با مرگ هونگ وو، بزرگ خاندان مينگ، روابط ايران و چين بد شد. اما مرگ تيمور، روابط ايران و چين را به حالت عادي بازگرداند.

با مرگ تيمور لنگ، نظم راه ابريشم از بين رفت.

الغ بيگ، فرزند شاهرخ، كه حكمران سمرقند بود، از آنجا كه شيفتة كالاهاي زيباي چيني بود، همه ساله كاروالن سفارتي خود را به چين مي فرستاد. از هرات نيز پس از پذيرش نخستين سفارت يونگ لو، سفارتي از سوي شاهرخ به چين راهي شد.

در سال 824 ق. خواجه غياث الدين نقاش به چين فرستاده شد. افزون بر او از تبريز، شيراز، اصفهان، ايالات خوارزم، بدخشان و ... كه زير نفوذ شاهرخ بودند، نيز ايلچياني به پيروي از حكومت مركزي، راهي چين شدند و روابط شهرهاي هرات و تبريز در اين زمان گسترش يافت.

علي اكبر ختائي، بازرگاني فاضل و آگاه به مسائل روز بود و سفرنامه اش از مهم ترين منابع دربارة روابط دوستانة بين ايران و چين در عصر تيموريان است.

راه ابريشم در عصر صفويان

در دورة صفويان، همزمان با حكومت خاندان مينگ (1628- 1368 م) در چين و ايجاد يك دورة آراميش دويست و پنجاه ساله، روابط تجاري ايران و چين از سرگرفته شد. بازرگانان عصر صفوي راههاي دريايي را در اختيار داشته و به تجارت كالاهايي چون ابريشم و ادويه مي پرداختند.

شاه عباس اول به خوبي دريافته بود كه تجارت هيچ كالايي به اندازة ابريشم براي ايران سود آور نيست. سياست اقتصادي اين دوره، كاهش واردات و افزايش صادرات بود.

شاه عباس نسبت به بازرگانان ونيزي كه در كار تجارت ابريشم كوشش بسيار نموده بودند، توجه ويژه اي داشت.

«ارامنه بهترين بازرگانان ابريشم محسوب مي شدند. در عين حال، گرجيهاي ساكن مازندران، بهترين پرورش دهندگان كرم ابريشم بودند.».

مهم ترين خريداران ابريشم ايران، در درجة نخست، هلند و ونيز و پس از آن انگليس، روسيه، اسپانيا، فرانسه، مجارستان و لهستان بودند. به دنبال اخراج پرتغاليان از خليج فارس و جايگزيني هلنديان و استقرار شعبه هاي كمپاني هند شرقي هلند، شاه عباس در سال 1625 با فرستادن سفير خود، معاهده اي با اين دولت براي خريد و فروش ابريشم به امضاء رساند و موسي بيك با صد عدل ابريشم به هزينة شاه عباس با هلنديان ارتباط برقرار نمود. تا زمان شاه صفي روابط بازرگاني ايران و هلند ادامه يافت و سرانجام محدوديتهاي تجارت ابريشم و داد و ستد با عثماني لغو شد.

در زمان شاه عباس دوم نيز مسئلة كنترل تجارت ابريشم از سوي شاه مطرح شد.

در زمان شاه سليمان هلنديان با بستن قرارداري با شاه ايران، نپذيرفتند هر سال حدود سيصد بار ابريشم از ايران بخرند.

راه ابريشم در عصر افشاريان

در اين هنگام كه چين در دست سلسلة منچو قرار داشت، «نمايندگان زردها»، يعني چينيها، براي ايجاد روابط دوستانه با نادر به ايران آمدند.

چنانكه در كتاب عالم آراي نادري آمده است، تا زماني كه نادر فرستادگان خود را به كاشغر و چين نفرستاده بود، سفراي چين بارها نزد نادر آمده بودند. اما با رفتن سفراي نادر به كاشغر و چين، سفراي اين سرزمينها نيز با هداياي بسيار به دربار نادر آمدند و «در اين وقت، درآمدن ايلچيان بسيار خوش آمده، به قدر دو سه هزار كس را به دو نفر ايلچي فهميم سخن دان با تحف و هداياي ممالك ختا و ختن از قبيل خز و مشك و عنبر و كافور و مامريان چيني و ريوند چيني و بُرد ختائي ... ارسال جهان گشا نموده بودند.»

راه ابريشم در دوران معاصر

با سقوط كنستانتيوپل به دست عثماني در 1435 م. راه ابريشم بسته شد. مرزهاي غربي چين زير فرمان دودمان مينگ هم پس از مغولها به دليل آنكه خود را پشت ديوار «اژدهاي سنگي بزرگ و يا ديوار چين» محصور نموده بود، بسته شدند و تماسهاي اصلي آن با جهان خارج از راه دريا صورت مي گرفت و بدين ترتيب راه ابريشم كه راه اصلي ارتباط چين و ايران و شرق و غرب بود، از رونق افتاد... و شهرهاي بزرگ كاروان روِ شرق مديترانه و شهرهاي واحه اي، رها شده و اهميت خود را از دست دادند.

با آغاز رقابتهاي امپرياليستي اروپاييها، راه ابريشم دوباره رونق گرفت. حركت روسها به سوي شرق و درياي آرام، بيرون رفتن انگليسيها از هند به قصد تصرف آسياي ميانه، علاقة كاشفان، باستان شناسان و تاريخ نگاران براي دسترسي به گنجينه هاي آسياي ميانه، قدرت گيري سلسلة منچو در چين، جمع آوري پانصد و بيست و سه قطعه عتيقه توسط اسون هدين از راه ابريشم، كوششهاي سر اورل اشتاين، تاريخ نگار انگليسي، و جمع آوري مطالبي راجع به صحراها و كوههاي آسياي ميانه و خاور نزديك، اكتشافهاي سه گانة سراورل اشتاين در رسيدن به تاكلامان و غارهاي هزار بودا، نزديك شهر تونهوانگ، گسترش كوششهاي مربوط به كشف آثار عتيقه و باستاني در سراسر راه ابريشم از چين تا مديترانه، گسترش تجهيزات صنعتي، اتومبيل و ...، از مهم ترين عوامل رويكرد دوباره به راه ابريشم در سطح جهان هستند.


مسیر اصلی راه ابریشم :

ابتدای جاده ابریشم از شهر لویانگ در جنوب رود هوانگ هو آغاز شده و به ترتیب از سیان ، چانگ یه در استان کانسو می گذشته و به توان هوانگ می رسیده است. از اینجا راه به دو شاخه شمالی و جنوبی تقسیم می شد. راه شمالی از میان کوههای تیان شان و راه جنوبی از کوههای نان شان، آلتین تاغ و کونلن می گذشت که شاخه های فرعی راه ابریشم بسوی هند و افغانستان از این راه جدا می شدند.

با گذشتن از مرزهای چین ، جاده ابریشم وارد قرقیزستان می شود که نخستین منزل آن اوزکند و سپس اوش از جمله کانونهای مهم تولید ابریشم بود و هم اکنون بزرگترین کارخانه ابریشم کشی و ابریشم بافی را در خود دارد. پس از آن وارد سرزمین فرغانه شده و پس از گذر از سمرقند و بخارا و جیحون به مرو و سپس سرخس کنونی می رسیده است.

از سرخس تا نیشابور منازل رباط شرف ، رباط ماهی ، رباط چاهک ، توس نوغان ، طرق ، شریف آباد ، الحمراء و دیز باد قرار داشت. منازل نیشابور تا ری عبارت بودند از دشت جوین ، پل ابریشم ، بسطام (شاهرود) ، دامغان و خوار.

راه ابریشم پس از گذشتن از ساوه ، مزدقان ، همدان ، گردنه اسد آباد ، کنگاور ، بیستون ، فرمیس (کرمانشاه) ، مازورستان ، حلوان ، قصر شیرین ، جلولاء ، دسکره الملک (دستگرد ساسانی) و نهروان وارد بغداد می شده است و در کرانه رود فرات ادامه می یافت و به حدیثه می رسید و سپس در ساحل دریای مدیترانه به شهر انکاکیه می انجامید که آخرین منزل راه زمینی بود.

FacebookMySpaceTwitterDiggDeliciousStumbleuponGoogle BookmarksRedditNewsvineTechnoratiLinkedinRSS Feed