ضرب المثل های فارسی ( د )

دادن بديوانگي گرفتن بعاقلي !

داري طرب كن، نداري طلب كن !

دارندگيست و برازندگي !

داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حسابه !

دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد !

دانا گوشت ميخورد ، نادان چغندر !

دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا !

دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره !

دختر همسايه هر چه چل تر براي ما بهتر !

دختر مي خوهي ماماش را بين --- كرباس مي خواهي پهناش را ببين !

دختر، تخم تر تيزك است !

دختري كه مادرش تعريف بكنه براي آقا دائيش خوبه !

در بيابان لنگه كفش، نعمت خداست !

در بيابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام !

در جيبش را تار عنكبوت گرفته است !

در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خدا پرستي ؟!

در جنگ، حلوا تقسيم نميكنند !

در جهان هر كس كه دارد نان مفت، ميتواند حرفهاي خوب گفت !

در جهنم عقربي هست كه از دستش به مار غاشيه پناه ميبرند !

در حوضي كه ماهي نيست ، قورباغه سپهسالاره !

در خانه ات را ببند همسايه تو دزد نكن !

در خانه اگر كس است يكحرف بس است !

در خانه بيعاره ها نقاره ميزنند !

در خانه هر چه، مهمان هر كه !

در خانه مور، شبنمي طوفانست !

در دروازه را ميشه بست، اما در دهن مردم و نميشه بست !

در ديزي بازه، حياي گربه كجا رفته !

در دنيا يه خوبي ميمونه يه بدي !

در دنيا هميشه بيك پاشنه نميچرخه !

در زير اين گنبد آبنوسي، يكجا عزاست يكجا عروسي !

در زمستان يه جل بهتر از يه دسته گله !

در زمستان، الو، به از پلو !

در شهر كورها يه چشمي پادشاست !

در شهر ني سواران بايد سوار ني شد !

در عفو لذتيست كه در انتقام نيست !

در پس هر گريه آخر خنده ايست !

در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست ! ((‌ حافظ شيرازي ))

در كف شير نر خونخواره اي --- غير تسليم و رضا كو چاره اي ؟

در نمك ريختن توي ديگ بايد به مرد پشت كرد !

در مجلس خود راه مده همچو مني را --- كافسرده دل افسرده كند انجمني را !

در مسجده، نه كندنيست نه سوزوندني !

در چهل سالگي طنبور ميآموزد در گور استاد خواهد شد !

درازي شاه خانم به پهناي ماه خانم در !

درخت اگر متحرك شدي ز جاي بجاي --- نه جور اره كشيدي نه جفاي تبر !

درخت پر بار، سنگ ميخوره !

درخت كاهلي بارش گرسنگي است !

درخت كج جز بآتش راست نميشه !

درخت هر چه بارش بيشتر بشه، سرش پائين تر مياد !

درخت گردكان با اين بلندي --- درخت خربزه الله اكبر !

درد دل خودم كم بود، اينهم قرقر همسايه !

درد، كوه كوه مياد، مو مو ميره !

درزي در كوزه افتاد !

درس اديب اگر بود زمزمه محبتي --- جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را . ((‌ نظيري نيشابوري ))

در، هميشه بيك پاشنه نميگرده !

درويش از ده رانده، ادعاي كدخدائي كند !

درويش را گفتند : در دكانت را ببند دهنش را هم گذاشت !

درويش موميائي، هي ميگي و نميائي !

درهفت آسمان يك ستاره نداره !

درم داران عالم را كرم نيست --- كريمان را بدست اندر درم نيست !

دزد بازار آشفته ميخواهد!

دزد باش و مرد باش !

دزد به يك راه ميرود، صاحب مال به هزار راه !

دزد حاضر و بز حاضر !

دزد ، آب گرون ميخوره !

دزد ناشي به كاهدون ميزنه !

دزدي ؟ آنهم شلغم ؟ !

دزدي كه نسيم را بدزدد دزد است !

دست بالاي دست بسيار است . (( در جهان پيل مست بسيار است ... ))

دست بريده قدر دستِ بريده را ميدونه !

دست بشكند در آستين، سر بشكند دركلاه !

دست بي هنر كفچه گدائيست !

دست بيچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پيرهن دريدن نيست !

دست به دنبك هر كي بزني صدا ميده !

دست تنگي بدتر از دلتنگي است !

دست خالي براي تو سر زدن خوبه !

دست در كاسه و مشت در پيشاني !

دست دكاندار تلخ است !

دست راست را از چپ نميشناسه !

دست شكسته بكار ميره، دل شكسته بكار نميره !

دست شكسته وبال گردنه !

دست پشت سر نداره !

دست پيش را گرفته كه پس نيفته !

دست كار دل نميكنه و دل كار دست !

دست كه بسيار شد بركت كم مي شود !

دست كه به چوب بردي گربه دزده حساب كار خودشو ميكنه !

دست و روت را بشور منم بخور !

دست و رويش را با آب مرده شور خانه شسته است !

دست ننت درد نكنه !

دست ما كوتاه و خرما بر نخيل . (( پاي ما لنگ است و منزل بس دراز )) ((‌ حافظ شيرازي ))

دستت چربه، بمال سرت !

دستت چو نميرسد به خانم --- درياب كنيز مطبخي را !

دستش بدهنش ميرسه !

دستش به خر نميرسه پالان خر را بر ميدارد !

دستش به دم گاو بند شده !

دستش به عرب و عجم بند شده است !

دستش در كيسه خليفه است !

دستش را به كمرش گرفته كه از بيگي نيفته !

دستش را توي حنا گذاشت !

دستش شيره ايست يا دستش چسبناك است !

دستش كجه !

دستش نمك نداره !

دست، دست را ميشناسه !

دستي را كه از من بريد، خواه سگ بخورد خواه گربه !

دستي را كه حاكم ببره ، خون نداره يا ديه نداره !

دستي را كه نميتوان بريد ، بايد بوسيد !

دشمن دانا بلندت ميكند --- بر زمينت ميزند نادان دوست !

دشمن دانا كه غم جان بود --- بهتر از آن دوست كه نادان بود . ((‌ نظامي ))

دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد . (( داني كه چه گفت زال با رستم گرد )) ((‌ سعدي ))

دشمنان در زندن با هم دوست شوند !

دعا خانه صاحبش را ميشناسد !

دعوا سر لحاف ملا نصرالدين بود !

ديده مي بينه، دل ميخواد !

دير آمده زود ميخواد بره !

دير زائيده زود ميخواد بزرگ كنه !

ديشب همه شب كمچه زدي كو حلوا ؟!

ديوار حاشا بلنده !

ديوار موش داره ، موش هم گوش داره !

ديوانه چو ديوانه به بيند خوشش آيد !

ديگ به ديگ ميگه روت سياه ، سه پايه ميگه صل علي !

ديگ ملا نصرالدين است !

ديگران كاشتند ما خورديم، ما ميكاريم ديگران بخورند !

دو تا در را پهلوي هم ميگذارند ، براي اينست كه به درد هم برسند !

دو خروس بچه از يك مرغ پيدا ميشوند، يكي تركي ميخونه يكي فارسي !

دو دستماله ميرقصه !

دو صد من استخوان بايد كه صدمن بار بردارد !

دو قرت و نيمش باقيه !

دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو --- دو تاي جامه اگر كهنه است و گر از نو .

دود از كنده بلند ميشه !

دود، روزنه خودشو پيدا ميكنه !

دور اول و بد مستي ؟

دور دور ميرزا جلاله ، يك زن به دو شوهر حلاله !

دوري و دوستي !

دوست آنست كه بگرياند. دشمن آنست كه بخنداند !

دوست همه كس، دوست هيچكس نيست !

دوستي بدوستي در، جو بيار زرد آلو ببر !

دوستي دوستي از سرت ميكنند پوستي ؟!

دوصد گفته چو نيم كردار نيست !

دوغ در خانه ترش است !

دوغ و دوشاب در نظرش يكيست !

دل بيغم دراين عالم نباشد --- اگر باشد بني آدم نباشد .

دل سفره نيست كه آدم پيش هر كس باز كنه !

دلاكها كه بيكار ميشوند سر هم را ميتراشند !

دلش در و طاقچه نداره !

دلو هميشه از چاه درست در نمياد !

دندن اسب پيشكشي را نميشمارند !

دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد !

دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش !

دنيا دمش درازه !

دنيا را آب ببره ، او را خواب ميبره !

دنيا را هر طور بگيري ميگذره !

دنيا پس از مرگ ما، چه دريا چه سراب !

دنيا محل گذره !

دنيا، دار مكافاته !

دنيايش مثل آخرت يزيده !

ده انگشت را خدا برابر نيافريده !

ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند .

ده، براي كدخدا خوبه و برادرش !

دهن مردم را نميشود بست !

دهنش آستر داره !

دهنش چاك و بست نداره !

دهنه جيبش را تار عنكبوت گرفته !

دم خروس از جيبش پيداست !

دماغش را بگيري جانش در مياد !

دمش را توي خمره زده است !

Addthis
FacebookMySpaceTwitterDiggDeliciousStumbleuponGoogle BookmarksRedditNewsvineTechnoratiLinkedinRSS Feed